تلفن سایت

مديريت‌شهري و شوراي‌ شهر كارآمد

تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۲

 

مديريت‌شهري و شوراي‌ شهر كارآمد

عمده پرسش‌ها از دكتر عباس آخوندي – وزير سابق مسكن و صاحب‌نظر معتمد در حوزه‌هاي شهري و اجتماعي- معطوف است به چرايي حضور تعداد قابل‌توجهي «چهره» در ليست كانديداهاي دوره چهارم شوراي‌شهر تهران و اينكه چهره‌هاي حوزه‌هاي مختلف تجارت، بازيگري، ورزشي، نويسندگي و... با چه تصوري قصد كرده‌اند وارد پارلمان محلي تهران شوند و براي اداره اين كلان‌شهر تصميم‌گيري كنند.

عباس آخوندي، اما در تمام طول گفت‌وگو، اصل اين پرسش را غيرمنطقي مي‌داند و با موضع‌گيري تند و محكم درباره ايجاد حريم با دو معيار «تخصص آكادميك» و «تجربه مديريت شهري» براي تاييد صلاحيت نامزدهاي شوراي‌شهر، تاكيد مي‌كند: مردم براي انتخاب نمايندگان شهرشان بايد آزاد باشند و نبايد نظام غربالگري راه بيفتد.

آخوندي در عين حال ايراد كلان‌شهر تهران را تبديل‌شدن آن به محلي براي عرض‌اندام شهرداري‌ها و ساخت انواع پل‌ها و ساختمان‌ها براي افزايش شهرت مديران عنوان مي‌كند كه اين موضوع باعث شده مردم تهران «شهروند» نباشند، بلكه «مستاجر» تهران باشند كه در اين صورت شهر و نحوه اداره آن، چندان برايشان اهميت ندارد.

اين صاحب‌نظر حوزه شهري ضعف شوراي‌شهر در تصميم‌گيري و نظارت كارآمد بر مديريت‌شهري را نيز نتيجه عدم به رسميت شناختن حكومت‌هاي محلي توسط حكومت مركزي –دولت- مي‌داند و مي‌گويد: وقتي دولت، حكومت محلي –شهرداري و شوراي‌شهر- را مقابل خود مي‌بيند، شروع مي‌كند به حذف آن و به همين‌خاطر تلاش مي‌كند اين دو نهاد را به كارگزار خود تبديل كند.

دكتر آخوندي براي تشكيل شوراي‌شهر كارآمد در تهران دو پيشنهاد دارد. اول اينكه دولت نسبت به حكومت‌هاي محلي از مرحله ترديد عبور كند و دست از كنترل آن بردارد. دوم اينكه براي شهر تهران 22 شوراي منطقه‌اي زير نظر يك شوراي مركزي تشكيل شود تا رابطه شهروندان هر منطقه با نماينده‌ها سهل‌الوصول باشد.

- دور چهارم انتخابات شوراهاي شهر و روستا نزدیک است. برای دور چهارم شورای شهر تهران افرادی از اقشار و اصناف مختلف کاندیدا شده‌اند. از هنرمند و ورزشکار گرفته تا مدیران شهری دوره‌های گذشته. آیا حضور افرادی با تخصص‌های غیرمرتبط با حوزه مدیریت شهری می‌تواند محل نقد باشد؟

افراد در دو محیط حس واقعی مشارکت را می‌توانند در زندگي روزانه‌شان لمس و تجربه کنند. محیط اول محیط کار آنها است که در آن زندگی حرفه‌ای دارند. محیط دوم محل زندگی‌ افراد یعنی سکونت‌گاه و شهر است. افراد در این دو محل تجربه مستقیم مشارکت دارند. مثلا شما در انتخابات سهم دارید تا تصمیم بگیرید چه کسی رییس‌جمهور شود. شما همچنان می‌توانید با مشارکت در انتخابات شورای شهر کیفیت زندگی در محله‌تان را ارتقا دهید. مشاركت شما در مديريت شهرتان اثر مستقيم‌تر و فوري‌تري بر زندگي‌تان دارد تا رياست جمهوري. 

بنابراین از این دیدگاه شرکت اقشار و گروه‌های مختلف در انتخابات شورای شهر نه تنها یک نکته منفی نیست، بلکه می‌تواند یک نقطه بسیار مثبت و قوی باشد. چون در محله‌های مختلف افراد مختلف با دیدگاه‌های متفاوت زندگی می‌کنند و همه آنها در بهبود کیفیت زندگی در محله‌شان اثر مستقیم دارند بنابراین در واقع خیلی خوب است که در این انتخابات از گروه‌های مختلف شرکت کنند، اما موضوعی که مورد بحث و چالش می‌تواند قرار گیرد حضور سازمان نیافته افراد در انتخابات است. آنچه به آن نقد وارد است نحوه سازمان دهی مشارکت در ایران است که هم به این دلیل که نهادهای سیاسی نمی‌توانند آنها را سازمان دهند و هم به دلیل انفعال، كارآيي آن پايين است.

- البته این صحبت شما درست است که هر فردی در محله زندگی خودش سهم دارد، اما آیا نباید شرایط و معیاری برای نامزدی در انتخابات شورای شهر مشخص شود؟ به عنوان مثال فردی که نه تحصیلات و نه سابقه کاری مرتبط با حوزه شهرسازی دارد نباید به خودش اجازه بدهد در انتخابات شورا شرکت کند؛ چرا که ممکن است نبود تخصص و تجربه سبب شود یک شورای شهر منفعل یا سیاست‌زده به وجود آید. 

بهترین معیار نظر مردم است چون هر نوع غربالگری خارج از نظر مردم، مفهومش آن است که ما خودمان داریم قبول می‌کنیم یک فردی از طرف ما تصمیم بگیرد و بر ما قيموميت داشته باشد. بنابراین لطفا غربالگري درانتخابات را پیشنهاد نکنید چون غربالگري قبل از انتخابات همین مشکلاتی را دارد كه با آن مواجه شده‌ايم و به طور شديدتري روبه‌رو می‌شویم. تنها مردم هستند که نمایندگان خود را باید غربال کنند. اگر شما فکر کنید که بنده تشخیص می‌دهم که این فرد مناسب نیست، اما آن فرد مناسب است پس من افراد مناسب را تعیین می‌کنم تا مردم به آن افراد مناسب رای دهند، اما همین نقطه‌ آغاز مشكل است. بنابراین مساله غربالگری را باید مردم انجام بدهند نه هیچ نهادي غير از مردم؛ چون انتخاب چنین روشی اساسا ماهیت ضد دموکراتیک دارد. 

- اما فردی مثل یک خانم خانه دار که ممکن است هیچ نگاه تخصصی نسبت به فلسفه وجودی شورای شهر نداشته باشد وقتی می‌بیند یک چهره سرشناس در یک حوزه ورزشی یا نویسندگی یا بازیگری کاندیداي شورای شهر شده به اعتبار آنکه که این فرد یک چهره است او را با یک فرد گمنام ولو آنکه او استاد دانشگاه باشد مقایسه می‌کند و در نتیجه به فردی که می‌شناسد رای می‌دهد. بنابراین شاید بهتر باشد که یا مردم نسبت به مسوولیتی که شورای شهر دارد توجیه شوند یا گروهی تعیین کنند که چه کسانی می‌توانند در شورای شهر کاندیدا شوند و صلاحیت‌شان مورد تایید قرار بگیرد.برای تایید صلاحیت کاندیدای شورای شهر چنین مرجعی وجود دارد درست است؟

بله متاسفانه وجود دارد. 

- فقط وزارت کشور از نظر صلاحیت عمومی تاییدشان می‌کند. این موضوع از دیدگاه شما بازهم مورد نقد است؟ 

بله ایراد زیادی دارد. ریشه در این نیست که گروهی کاندیداها را انتخاب کند. اگر فردی مثل یک خانم خانه دار که شما عنوان کردید اطلاع ندارد به این دلیل است که این فرد، شهروند این شهر نیست و تنها ساکن این شهر است. مدت‌ها است كه مردم ايران در شهرها سكونت دارند، اما زندگي نمي‌كنند. اگر ما در شهر زندگی می‌کردیم آن وقت نسبت به همه اتفاقات پیرامون آن حساس می‌شدیم. اما چون همه ما مستاجر يا در این شهر مسافر هستیم و مالک نیستیم، بنابراین نسبت به اتفاقاتی که در پیرامون ‌ما رخ می‌دهد بیگانه هستیم. وقتي مسافر شديم، نسبت به حاكميت شهري هم بي‌تفاوت مي‌شويم. بعد هم آن را توجيه مي‌كنيم كه بهتر است فردی که از نظر من عقلش بیشتر می‌رسد نامزدهای شورای شهر را غربال کند. ولی فکر می‌کنید این راه درست است؟ راه بهتر این است که هر فردی در این شهر باید از نقش مستاجری يا مسافر بودن به یک شهروند تبدیل شود. تا زمانی هم که ساکنان این شهر به شهروند تبدیل نشوند هر فردی به خودش اجازه می‌دهد از طرف من و شما تصمیم بگیرد.

این موضوع هم باعث می‌شود تا آن هیات غربالگر به جای مردم تصميم بگيرند. از نظرتئوريك مي‌گويند چه تضميني وجود دارد كه اين افراد رويكردهاي شخصي‌شان را در تصميم‌گيري‌شان اثر ندهند. اساسا مگر ممكن است؟ بهتر آن است كه كار مردم به انتخاب و تشخيص مردم واگذار شود. درهر صورت شهري كه در آن زندگي مي‌كنيم بخشي از هويت ما را شكل مي‌دهد. البته به شرطي كه بخشي از زندگي كودكي يا اجتماعي‌ام را در آن تجربه كرده باشم. داشتن تجربه عاطفي و روحي به يك محله بسيار مهم است. اينكه مي‌بينيد ما به سرنوشت شهرهايمان بي‌اهميت هستيم، به دليل عدم حس تعلق به آنها است. وگرنه، نه تنها زنان خانه‌دار كه كوچك و بزرگ بايد نسبت به سرنوشت شهرشان حساسيت داشته باشند. 

- پس از دیدگاه شما مشکل اصلی شهرهای ما نبود شهروند درآن است؟

شهرهای ما فاقد شهروند هستند. شهرها را ساختمان‌ها تشکیل می‌دهند؛ شهرها مجموعه‌اي از خیابان‌ها، پل‌ها و طرح‌های خیلی مهم هستند که شهرداري‌ها به وسیله آنها به توانمندی خود افتخار کنند و عملیاتشان را به رخ مردم می‌کشند. شهرها برای این نیستند که برای ما خاطره‌ای ایجاد کنند لطافت و کیفیت زندگی ایجاد کنند؛ ما از شهرها لذت ببریم و حس تعلق به آن شهر داشته باشیم. من اینجا مثل یک مسافری هستم که در هتلی می‌رود اگر آن هتل زیبا باشد در همان چند روزی که آنجا هستم لذت می‌برم اگر نباشد فقط دلخور مي‌شوم. اگر آن هتل در نتیجه زلزله خراب بشود نه ناراحت می‌شوم نه خوشحال هیچ حسی نسبت به آن هتل ندارم ما در واقع این مشکل را داریم. 

- اما آیا انتخاب فردی غیرمتخصص از سوی فردی ناآگاه برای شورای شهر درست است؟

آگاهی باید در یک فرآیند ایجاد شود. اصلا شما نگران نباشید که آن خانم خانه دار درست انتخاب می‌کند یا اشتباه. در یک فرآیند تاریخی اگر شهرهای ما شهروند داشته باشند آن وقت جامعه به آگاهی می‌رسد و می‌تواند انتخاب‌های درست کند. مداخله نهادهای بالادست فقط می‌تواند انفعال و بي‌انگيزگي را افزايش دهد و آگاهی را کاهش بدهد و ما هیچ‌گاه نمی توانیم که یک شهروند آزاد یا خلاق داشته باشیم. 

- من فکر می‌کنم با توجه به این صحبتی که شما می‌کنید باید برگردیم به این مساله که شورای شهر چه فلسفه و ماهیت وجودی در یک شهر می‌تواند داشته باشد ؟ چه مسیری را باید طی کند که اگر روزی روزگاری شورای شهر تعطیل شد مردم نبود آن را حس کنند؟ 

یک مساله داریم به نام شهر. شهر را اگر یک قلمرو در نظر بگیریم که در آن قلمرو عده‌ای سکونت می‌کنند که دارای هویت مشترک و منافع مشترکی هستند و این منافع باید درون این قلمرو در چارچوب قانون و مقررات توزیع و تامین منابع ایجاد شود بنابراین در واقع منافع این قلمرو می‌تواند با منافع قلمرو کناری متفاوت باشد اما نه لزوما متضاد. یعنی می‌تواند منافع شهروندان شهر تهران منافعی باشد متفاوت از منافع شهروندان ساکن قم. بنابراین اگر این اتفاق رخ بدهد اگر این تعریف را برای شهر در نظر بگیریم شورای شهر عملا وظیفه‌اش چیست؟ شورای شهر وظیفه‌اش این است که منافع مردم شهر تهران را بیشینه کند همچنین که شورای شهر قم وظیفه‌اش این است که منافع مردم شهر قم را بیشینه کند. بنابراین ما به دو مفهوم می‌رسیم یک مفهوم کیفیت زندگی که اصلی‌ترین وظیفه شورای شهر همین موضوع است که در واقع بتواند کیفیت زندگی در شهرها را افزایش دهد.

محصول ارتقای کیفیت در شهرها چه است؟ محصول آن در واقع تولید ارزش افزوده بیشتر، خدمات بهتر و با کیفیت‌ بهتر. در نتیجه در فرآیند بعدی می‌توان به این موضوع رسید که شورای شهر می‌تواند در تولید خدمات، تولید ارزش افزوده اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نقش داشته باشد. پس از آن مفهوم دیگری تحت عنوان امکان رقابت بین شهرها ایجاد می‌شود.

- اما در حال حاضر طبق آنچه شما به آن اشاره کردید در شهرهای ما شهروند وجود ندارد.

چون شهروند نداریم و فقط ساکن شهر داریم وظیفه شورای شهر فقط این می‌شود که در خدماتی که در تعریف آن نقش ندارد و دولت محلی (شهرداری) آن را توزیع می‌کند یک نظارت اجمالی داشته باشد و بتواند برخی خواسته‌های شهروندان را به سمع و نظر شهردار محترم برساند. این است که برای شورا نقش کمی می‌بینید حال آنکه اگر شهر را به عنوان یک قلمرو با هويت ببینید که شهروندان آن دارای هویت محلی و منافع محلی هستند و می‌توانند با شهرهای دیگر در جهت افزایش کارآیی و افزایش بهره‌وری رقابت کنند می‌توانند اهداف متنوع تری هم داشته باشند. 

در حال حاضر ما شهروند تهرانی نداریم ما ساکن تهران داریم. این فرد ساکن تهران در هر صورت زندگی‌اش را می‌کند به همین دلیل اینکه چه کسی عضو شورای شهر شد چندان برایش اهمیت ندارد. مشکلی که از نظر نظام حکمروایی شورای شهر وجود دارد این است که حکمروایی‌هاي محلی نه آن قدر کوچک هستند که در واقع دولت‌ها فراموششان کنند چون که مهم هستند و نه آنقدر بزرگ هستند که بتوانند سرنوشت ملی را تغییر دهند. اگر دولت ملی اساسا هر گونه منافع محلی مستقل را هرچند در چارچوب منافع ملی نتواند بپذیرد شروع می‌کند به حذف لایه حکومت محلی و تبدیل می‌کند آن را به عنوان یک کارگزار دولت همان طوری که الان است یعنی شهرداری را چه کسی باید قبول کند؟ فرماندار! نشد، قبولش نمی‌کنند، یعنی این ناکارآمدی از همین جا در واقع صورت می‌گیرد رقیب اصلی دولت مرکزی در تهران چه کسی بوده است تا حالا؟ شهرداری تهران! به خاطر اینکه در واقع شهرداری تهران مهم است بله مهم است آیا دولت می‌تواند از شهرداری تهران صرف نظر بکند؟ نمی‌تواند! می‌تواند به او اعتماد بکند؟ نه نمی‌تواند. نمی‌تواند صرف‌نظر کند و نمی‌تواند اعتماد کند همین داستان در واقع این داد و ستد ناکارآمدی است که وجود دارد این فقط مخصوص تهران نیست تهران بین دولت مرکزی و شهر است چون آدم‌هایش مهم‌اند ولی در سطح شهرستان‌ها اختلاف نظر بین شهردار و فرماندار یا شهردار و استاندار و این داستان‌ها وجود دارد. به نظر من ما باید به سمتی حرکت کنیم تا به تدریج در واقع حکومت‌های محلی را در شهرها به رسمیت بشناسیم به عنوان یک قلمرو و شوراهای شهر بشوند پارلمانی که در واقع می‌آیند منافع محلی را تصویب می‌کنند و به آن رسمیت می‌دهند به عنوان یک منفعت محلی. حالا این می‌تواند طرح جامع و يا تفصيلي باشد، می‌تواند بودجه باشد، می‌تواند طرح‌های عمرانی باشد، می‌تواند طرح فرهنگی باشد، می‌تواند طرح جذب سرمایه باشد، می‌تواند نحوه توزیع صنایع و خدمات در داخل شهر باشد، می‌تواند سیستم ترافیک باشد، می‌تواند کاهش آلودگی محیط زیست باشد، می‌تواند بهبود فضای زندگی باشد، می‌تواند توسعه فضای سبز باشد، می‌تواند هزاران مطلب باشد که در واقع اینها هیچ‌کدام دلیلی ندارد که در کنترل دولت مرکزی باشد ولی هنوز ما از این مرحله تردید عبور نکرده‌ایم.

- یکی از وظایف مهمی که در حال حاضر برای شورای شهر قابل تصور است این است که به عنوان یک نهاد ناظر بر دولت محلی عمل کند. این در حالی است که به ادعای برخی از اعضای شوراي شهر عملا این نقش برای شورا از بین رفته است. در واقع قدرت تصمیم گیری و نظارتی خود را از دست داده‌اند. 

به این دلیل است که هیچ‌کدام پارلمان محلی نیستند. ببینید ما هنوز قلمرو محلی را تعریف نکرده‌ایم. این آقایان به جای اینکه بروند یک کمی به ریشه‌ها فکر کنند فکر می‌کنند که مثلا با كارعمراني، مساله را حل کرده‌اند درحالی که اگر می‌خواهیم شورای شهر داشته باشیم باید شهر را به عنوان یک قلمرو مستقل بشناسیم اگر ما شهرمان را به عنوان یک قلمرو مستقل شناختیم حالا این قلمرو مستقل در واقع یک نظام قانونگذاری نیاز دارد که می‌شود شورای شهر، یک نظام اجرایی نیاز دارد که می‌شود شهرداری که باید برود و آن را اجرا کند، ولی وقتی قلمرو مستقل برایش نداریم تنها یک شورای مشورتی داریم به نام شورای شهر و چون نام مشورتی دارد اگر کسی حرفش را زیادی بزند پایش را از گلیم‌اش بیرون گذاشته است.

- اما به نظر می‌رسد یکی از عوامل عدم موفقیت شوراها در شهرهای بزرگی همچون تهران سیاست زدگی آن باشد. مخصوصا در این دوره اخیر آنقدر این شورای شهر سیاست‌زده است که مثلا همه می‌دانند که سه نفر عضو شورا نماینده شهرداری هستند، سه نفر عضو شورا نماینده دولت، الان برای دوره چهارم هم دقیقا تلاش می‌شود که دوباره همین روند تکرار شود و همین موضوع سبب می‌شود شورا عملا کارکرد خود را از دست بدهد.

درست است که چنین نکات منفی در شوراها وجود دارد اما نکات مثبت زیادی هم وجود دارد. همین که اساسا شورای شهر تشکیل شد یک گام به جلو بوده است. چون وقتی که شما یک نهادی را ایجاد می‌کنید بعد شما می‌توانید نواقص آن را برطرف کنید. بنابراین اصل تشکیل شورای شهر به نظر من یک قدم بسیاربسیار مثبتی است اما در قدم بعدی باید یک قلمرو ایجاد کنید. قلمرو شورا تابعی است از حکومت محلی. اگر شما بتوانید حکومت محلی را در ایران جا بیندازید آن‌وقت شورا هم به تبع آن درست می‌شود بنابراین ما باید بیاییم یک مفهوم مهم‌تری را ایجاد کنیم تحت عنوان حکومت محلی. نکته دومی که وجود دارد رعایت تناسب بین ساختار سازمانی شوراها با مقیاس شهر است. به عنوان مثال شهر کوچک 30 هزار نفری 7 عضو شورای شهر دارد و کلانشهر بزرگ هشت میلیونی هم 15 نفر عضو دارد. 

در یک شهر 30 هزار نفره که هفت نفر عضو شورای شهر دارد این 30 هزار نفر می‌توانند با هفت نفر عضو شورا ارتباط برقرار کنند حال در شهری مانند تهران که هشت میلیون نفر جمعیت دارد مگر می‌شود با 31 نفر رابطه برقرار کرد؟ اما نظام ساماندهی در کلانشهرها و در شورای شهر در دنیا کاملا متفاوت است با نظام شورای شهر در شهرهای کوچک ما یک اشکالی که داریم از سطح روستا تا سطح کلانشهرها فقط یک قانون وجود دارد. شما فرض کنید که وقتی که وارد پاریس می‌شوید آنجا می‌گویند پاریس یک، پاریس دو، پاریس سه تا پاریس 20 و هر پاریسی شورای شهر خودش را دارد. چون که در هر صورت آن کسی که در منطقه یک زندگی می‌کند باید با عضو شورای شهر خودش ارتباط داشته‌باشد و بعد این 20 پاریس با همدیگر در یک نظام دیگری یک سازمانی پیدا می‌کنند که این می‌شود شورای شهر کلانشهر پاریس. بنابراین ما نیاز داریم در تهران اگر بخواهیم یک شورای شهر موثری داشته باشیم اولا 22 منطقه در واقع 22 شورای مستقل داشته باشند این نیاز هم در شورای شهر قبلی حس شد و به همین دلیل شورایاری را درست کردند. و به نظر می‌رسد در این مرحله باید شورایاری رسمی شود. مشکل دیگر بحث شهرهای پیرامون است که هم روی شهر تهران اثر می‌گذارند و هم از آن اثر می‌پذیرند. وقتی از کلانشهر تهران صحبت می‌کنیم یعنی تهران، اسلام‌شهر، پرند، دماوند، کرج، شهریار و لواسان کل این منطقه‌ها می‌شوند کلانشهر تهران. در واقع حوزه نفوذ اقتصادی، جغرافیایی و فرهنگی تهران است. ما باید یک نظام یکپارچه حکمروايی کلانشهری را داشته باشیم که تصمیم‌هایی که در این مجموعه گرفته می‌شود بدون مداخله دولت مرکزی با همدیگر هماهنگ شود اما در داخل تهران فاقد این سازو کار هستیم.

اینکه می‌گویید افرادی از جناح‌های مختلف تصمیم به شرکت در این انتخابات دارند یک دلیل آن سیاست‌زدگی ایران است. تنها متاثر از بحث شورای شهر نیست فضای سیاست‌زده ایران این فضا را ایجاد می‌کند و همه شهرها از آن تاثیر می‌گیرند فقط مخصوص شهر تهران نیست ولی من اساسا کثرت کاندیداها را اصلا منفی نمی‌دانم البته توصیه‌ام این است که در سال‌های آتی شورای شهر تهران را به صورت منطقه‌ای داشته باشیم و در 22 منطقه تهران 22 شورا داشته باشند و بعد در یک نظام هماهنگی، یکپارچه‌سازی بتواند این 22 منطقه به اضافه شهرهای وارد مجموعه کلانشهری تهران با همدیگر یک نظام یکپارچه حکمروایی داشته باشند که بتوانند با همدیگر داد و ستد داشته باشند. 

- آیا تکیه بر تخصص‌گرایی در شورای شهر بهتر نیست؟

نخیر خیلی بد است.

- چرا؟ مثلا الان در شورای شهر می‌بینیم که به دلیل نبود تخصص در رشته شهرسازی تصمیم‌گیری خیلی ضعیف گرفته می‌شود.

همه صحبت‌های شما سبب می‌شود که نظام غربالگری درست شود. شما تا می‌گویید تخصص‌گرایی به این معنی است که من بیشتر از شما می‌فهمم در حالی که هیچ دلیلی ندارد که من بیشتر از شما بفهمم. باید اجازه داد که مردم با آگاهی تصمیم‌گیری

کنند. 

 


نظر بدهید:

نام دریای جنوبی ایران چیست؟
telegram
طراحی سایت با طراحی سایت توسط آتی سایت