سهم مردم از تهران «خواص»
در واقع تغییر سیاستها و جهتگیریها خواسته مردمی بوده است که در انتخابات شوراها شرکت کردند و خواستار تغییرات در شهر تهران شدند. چراکه بهرغم افزایش داشتهها و امکانات شهری، زیستپذیری و پایداری شهر کاهش یافته و فضاهای شهری فروخته شده و منابع آبی شهر برای رشد آتی شهر کفایت نمیکنند و میطلبد در کنار تغییراتی که در سطوح مدیریتی در شهرداری تهران رخ میدهد، تغییر سیاستها نیز اعمال شود.
شهر در برابر حوادث طبیعی آسیب پذیر و آسیبهای اجتماعی رو به گسترش است و تنشهای حاصل از این پدیدهها در سطوح فردی و روابط بین شهروندان بهصورت روزمره خود را آشکار میکند. آنچه از واقعیت امر پیداست اینکه به هر حال ما نتوانستهایم به مفهوم مصلحت شهر نزدیک شویم. این مصلحت شهر را میتوان در طیفی بزرگتر مفهومی معادل منفعت ملی در کل کشور مطابقت داد و از آنجا که شهر محل زندگی همه ماست، همه ما جدا از گرایشهای سیاسی و اجتماعی مان به شهری زیست پذیر و پایدار نیازمندیم. بنابراین تغییر رویکردها، سیاستها و جهتگیریهایی که خواسته مردم بوده ضروری است.
۵۰ درصد مجموع درآمدهای شهرداریهای کشور که قریب به ۶۰ هزار میلیارد تومان است ناشی از درآمدهای ساختوساز و عوارضی است که بنا به تعبیر صاحبنظران حوزه مدیریت شهری درآمدهای ناپایدار تلقی میشوند، البته وضعیت تهران به مراتب بدتر از وضعیت میانگین کل کشور است. ردیف بودجه سال گذشته شهرداری تهران نشان میدهد که ۷۹ درصد از درآمد شهرداری تهران از محل ساخت و ساز و تغییر کاربریها و فروش تراکم بوده است که این مساله چندان خوب نیست و وضعیت مناسبی نیست. درآمدهای پایداری که در گذشته نقش جدی در بودجه شهرداریها داشته درآمد نوسازی که در یک دوره ۳۰ تا ۳۵ کل بودجه شهرداریها از این محل تامین میشد در حال حاضر در مجموع به ۲ درصد رسیده است که حتی این مقدار هزینههای مربوط به جمع آوری این عوارض را هم کفاف نمیدهد و در حالیکه این درآمد در کشورهای توسعه یافته دنیا ۳۰ تا ۳۵ درصد از بودجه شهرداری را تشکیل میدهد و در کشورهای توسعه نیافته همجوارمان نیز این نسبت به ۱۷ تا ۲۰ درصد میرسد و از آنجاکه نظام تولید آمار آن هم بهصورت صحیح در شهرداریها برای رصد مسائل وجود ندارد با این حال این آمار و ارقام نیز نشان میدهد که ما در نظام درآمدی شهرداریهایمان با مساله جدی مواجه هستیم.
در حوزههای کارکردی از قبیل حملونقل در ابتدای برنامه پنجم توسعه سهم حمل و نقل عمومی در شهرهای ما ۵۴ درصد از سفرهای درونشهری بوده و در انتهای برنامه پنج ساله این سهم به ۴۵ درصد کاهش پیدا کرده و در شهر تهران حدود نیمی از حملونقلها و این نشان میدهد که ما در طول برنامه در حوزه حمل و نقل عمومی خوب عمل نکردهایم. در حوزه پسماند نیز تجارب نشان میدهد که مشکلات این بخش قابل حل و تفکیک از مبدا حلشدنی است و این در حالی است که ما در این حوزه عقب هستیم. در کلانشهرهای کشور ما تنها ۱۵ درصد پسماندهای شهری در مبدا تفکیک میشود و در تهران تنها ۵ درصد. به واقع در مدیریت پسماند دارای مشکل جدی هستیم. به همین نسبت آیا در حوزه ایمنی در تقابل با زلزله، حریق و بلایای طبیعی ایمن هستیم؟ یک نمونه کوچک آن حادثه پلاسکو بود که سطح آسیبپذیری شهری را به ما نشان داد. به نظر بنده تغییر در برخی دیدگاهها و رویکردهای حالحاضر شهرداری تهران را با اعمال سیاستگذاریهای صحیح و حذف سیاستهای غلط میتوان مدیریت کرد.
این تغییر رویکردها را میتوان در چند دستهبندی مورد نقد و بررسی قرار داد:
۱- تغییر رویکرد از مدیریت روزمره به مدیریت برنامه محور
متاسفانه بهرغم برنامهریزیهای بسیار زیادی که در شهرداریها بر اساس سند چشمانداز پنج ساله نوشته و تصویب شده است اما آن چیزی که میبینیم اینکه در عمل به برنامهها پایبندی نبوده و اهداف و شاخصهای پنج ساله محقق نشده است، بنابراین باید از تصمیمات مقطعی، کوتاهمدت و روزمره عبور کرده و برنامهای میانمدت متکی بر برنامه سند چشمانداز مدیریت شهری و نه براساس حوادث و اتفاقات تدوین شود.
۲- تغییر رویکرد مساله محور به رویکرد دانایی مبنا
در این بخش میطلبد که بهجای عمده کردن نقاط ضعف، کاستیها، کمبودها و گلایهگذاریها از وضعیت باید به داراییها و سرمایههای اجتماعی و سرمایههای فرهنگی شهر در برنامهریزی و مدیریت شهری اعتنا کنیم.
۳-تغییر مدیریت سنتی به مدیریت دانایی مبنا
در قرن ۲۱ تنها شهرهایی قابلیت رقابتپذیری، توسعه و پیشرفت دارند که مدیریت آنها دانشمحور باشند و برنامهها، طرحها، اقدامات و فعالیتها متکی بر پژوهش و تحقیق و دانایی باشند، نه بر اساس تصمیمات جلسهای چراکه هر برنامه و تصمیمی باید متکی بر تحقیقات و پژوهشهایی باشد که از سوی محققان و صاحبان امر باشد.
۴- تغییر از مدیریت غیرشفاف به مدیریت شیشهای
از آنجا که ما منتخبان مردم هستیم، پس باید به این رویکرد که تاکید موکد اعضای شورای اسلامی شهر تهران نیز هست که مدیریت محرمانه، غیرشفاف و پشت درها را کنار گذاشته و این رویکرد را جایگزین مدیریت شیشهای برای شفافیت عملکردها کنیم. سازمان شهرداری یک سازمان عمومی غیردولتی و منتخب مردم با واسطه شورا است و چیزی از مردم پنهان ندارد و باید آنچه که انجام میدهد در معرض دید همگان قرار دهد.
۵-تغییر از مدیریت عمرانی محور به مدیریت اکولوژیک مبنا
در این تغییر منظور این است که در بارگذاریهای ساختمانی و عمرانی که در شهر اتفاق میافتد، به ظرفیتهای اکولوژیکی شهر توجه شود و ویژگیهای زیستمحیطی را لحاظ کنیم و بیش از ظرفیت زیست محیطی منطقه بارگذاری نکنیم.
۶-تغییر رویکرد خودبسندگی به دیپلماسی محور
باید با تعامل و معرفی ظرفیتهای پیرامون خود در شهر و در سطوح منطقهای، ملی و بینالمللی در جذب سرمایههای مالی در سطوح یاد شده عمل کنیم و از تعامل و دیپلماسی که انجام میدهیم جذب دانش، اندیشه و تکنولوژی داشته باشیم. در واقع بسندهکردن صرف به منابع شهر پاسخگوی نیازهای مدیریت شهری در وضعیت کنونی نخواهد بود.
۷-تغییر از مدیریت صرفا کالبدی به مدیریت فرهنگ مبنا
شهر یک سازمان اجتماعی است و دارای روح و روان و فرهنگ، بنابر این با نظمبخشی صرف به کالبد شهر و عدم توجه به برنامههای فرهنگی و اجتماعی نمیتوان شهری با کیفیت زندگی مطلوب داشت. توجه صرف به مسائل عمرانی شهر غلط است و مسائل فرهنگی و اجتماعی و تلاش برای داشتن یک شهر با کیفیت با استفاده از ظرفیتهای موجود و جذب دانش،سرمایه و تخصص افراد، ایجاد بسترهای مناسب برای اشتغال مردم و بهکارگیری مشارکت مردم در اداره محلات و تلاش برای کاهش آسیبهای اجتماعی باید مورد توجه قرار گیرد.
۸-تغییر از مدیریت شهر مبنا به محله مبنا
بیشک مدیریت شهری باید از محلات شهر آغاز شود بهخصوص در منطقه ۲۲ که یک منطقه مدرن است و شهرکهای زیادی در آن ساخته شده و این شهرکها باید قابلیت تبدیل به محلههای دارای هویت را داشته باشند. سازماندهی و شکلدهی به محلههای شهری و پاسخدهی به نیازهای مردم در قالب کالبد و مدیریت محلهای از الزامات مدیریت شهری است.اینگونه بهتر و مناسبتر به نیازهای مردم شهر پاسخ میدهیم.
۹- تغییر از مدیریت جزیرهای به مدیریت شهری هماهنگ و یکپارچه
شهرداری بدون تعامل و هماهنگی با سازمانها و موسسات دولتی و غیردولتی متولی خدمات شهری و فرهنگی قادر به انجام وظایف خود نیست و بدون تعریف یک مدیریت هماهنگ امکان مدیریت صحیح شهری نخواهد بود. شهرداری نمیتواند بدون ارتباط و هماهنگی با سایر دستگاهها به درستی پاسخگوی نیازهای مردم شهر و ارائهدهنده خدمات شهری مطلوب باشد.
۱۰- تغییر از مدیریت مالیه شهری به مدیریت اقتصاد مبنا
توجه به کسب و کار مردم، افزایش و تولید ثروت آنان، تولید بسترهای مناسب برای اشتغال و رشد اقتصاد شهری رویکرد مناسبی است و تغییر ساختار درآمدی شهرداریها و توجه صرف به عوارض ناشی از ساختوساز تنها راه چاره برای برونرفت از بحران نیست.
۱۱- تغییر از مدیریت عرفی به مدیریت هوشمند شهر و شهرداری
امروزه پیچیدگی مسائل شهری و شهرداری از یکسو و رشد علم و تکنولوژی از سوی دیگر جوابگوی مدیریت عرفی و سنتی را برنمیتابد و هوشمندسازی شهر و شهرداری ضروری است و هر دو باید مورد توجه قرار گیرد.
۱۲- تغییر مدیریت شهر خودرو محور به مدیریت انسان محور
ما نیازمند شهری هستیم که انسان محور باشد. به انسانها و مقیاس انسانی در فرآیندهای توسعه شهری توجه و پیادهروی را در مقابل مدیریت خودرو محور مطرح کنیم.
۱۳- تغییر از مدیریت بحران محور به مدیریت تابآور شهری
مدیریت بحران محور زمانی به کار میآید که اتفاقی در شهر بیفتد و به دنبال آن به فکر راه چاره بیفتیم ولی مدیریت تاب آور شهری زمانی اتفاق میافتد که تمامی آموزشها و پیشبینیها قبل از وقوع حادثه صورت گیرد. رعایت اصول تابآوری شهری و گذر از مقابله صرف با حادثه و بلایای طبیعی رویکرد مهم دیگر است که باید جایگزین مدیریت بحران محور شود.
۱۴- تغییر رویکرد مرد محور به خانواده مبنا
متاسفانه شهرهای ما برای مردان آن هم مردان میانسال طراحی و مدیریت میشود. رویکرد کنونی،رویکرد مرد محوری است و خانواده کمتر در شهر جا دارد و هر جا از خانواده صحبت میشود هم مرد را شامل میشود هم زن و هم کودکان و فرزندان. ضرورت تغییر نگاه به مدیریت خانواده مبنا با توجه ویژه به زمان شهر را برای همگان قابل زیست میسازد.
۱۵- تغییر از مدیریت رئیس مبنا به مدیریت سازمانی مشارکت محور
حضور و مشارکت کارکنان شهرداری در برنامهریزیها، سیاستگذاریها و اجرا امکان استفاده از همه ظرفیتها و تواناییهای منابع انسانی شهرداری را امکانپذیر میسازد. تغییر نگاه از مدیریت رئیس مبنا از ضرورتهاست. بیشک شهرداری تنها به صرف تصمیمات یک نفر بهعنوان شهردار موفق نمیشود و این موفقیت زمانی بهدست میآید که با همدلی و همراهی تکتک کارکنان، مدیران و معاونان شهرداری صورت پذیرد. اظهارنظر کنند در مدیریت شهری و از همه ظرفیتهای منابع انسانی شهرداری استفاده شود.
۱۶- تغییر از مدیریت سازمان مبنا به مردم محور
نگاه مختصری به پروندههای دیوان عدالت اداری نشان میدهد که مردم و اربابان رجوع بیشترین شکایات را از شهرداریها دارند و این در حالی است که ما هنوز نتوانستهایم نگاه طلبکارانه کارکنان شهرداریها را به مردم تغییر دهیم. باید توجه کنیم که شهرداری یک سازمان عمومی است که مشروعیت حاکمیت خود را مستقیما از مردم دارد برخلاف سایر دستگاههای دولتی. بنابراین کارکنان شهرداریها باید خود را خدمتگزار کسانی بدانند که اجازه دادهاند کارکنان شهرداریها به آنها خدمت ارائه دهند.
۱۷- تغییر از مدیریت مبتنی بر خیرخاصه به خیر عامه
انجام برخی پروژههای بزرگ در شهر تهران همچون پل طبقاتی صدر که قریب به ۲ هزار میلیارد تومان از بودجه ۹هزار میلیارد تومانی سال ۹۱ شهرداری را به خود اختصاص داده تنها به حل گره ترافیکی صبحگاهی مردم در مناطق ۱ و ۳ به سمت مرکز و بازار تهران منجر شده است در حالیکه انجام پروژههای بزرگ باید متوجه منفعت عمومی شهر باشد نه منفعت قشر یا گروه یا منطقهای خاص.
حرف آخر:
انتخابات اخیر شوراها نشان داد که مردم تهران نسبت به خادمان خود راضی نبودهاند و خادمان دیگری برای خود انتخاب کردهاند. مردم ولینعمتان ما هستند در همین راستا ایجاد رفاه شهروندان باید در اولویت برنامههای مدیریت شهری قرار گیرد و پروژههای فرا منطقهای یک منطقه به ویژه زیرساختهای گردشگری منطقه در سایه یک سیاست برنامهای نظاممند با بهرهگیری از نظرات و تجربیات افراد نخبه و خوش فکر منطقه اجرایی شود. خوشبختانه با توجه به استعدادی که در منطقه ۲۲ از نظر وجود زیرساختها هست و مهمترین این زیرساختها در بخش گردشگری منطقه موجود است، این استعدادها باید با تلاش و پشتکار بهعنوان الگویی برای برنامهریزیهای سایر مناطق تهران بهکار گرفته شود.
منبع: دنیای اقتصاد