برج باغ تهدیدی برای باغ های الهیه
آیا قانون گذار چنین استفادهای از قانون را مد نظر داشته؟ آیا به این اصل ساده که ساخت و ساز برج در مجاورت باغ، ولو آنکه بخش عمده باغ تخریب نشده و درختانش برجای بمانند، به معنای مرگ تدریجی باغ و خشک شدن درختان واقع شده در سایه نیست؟ آیا محدودیت طبقات در ساخت و ساز برج باغ تعریف نشده؟ براستی با پیگیری از چه نهادی میتوان پاسخ این ابهامات را یافت؟!
برای تقویت ریههای تنفسی شهرهای آلوده، به ویژه کلان شهر آلوده تهران چه باید کرد؟ آیا غیر از این است که باید با قدرت برای حفظ باغ های باقیمانده در شهر تلاش کرد و به فکر گسترش فضای سبز شهری بود؟ آیا چنین رویهای در شهرهایمان جریان دارد؟!
چند روز از شروع زمستان نگذشته، در حالی که پدیده وارونگی جوی موجب شده که بار دیگر سایه سنگین هوای آلوده بر سر شهرهایی چون تهران گسترده شده و نفس شهر به شماره بیافتد، در حالی که بار دیگر تصمیمات اضطراریای چون ممنوعیت فروش طرح روزانه ترافیک از سر گرفته شده و معلوم نیست چند روز دیگر باز پای طرح هایی چون زوج و فرد کردن سراسری خودروها به جریان افتاده و زندگی میلیون ها تن را با اختلال مواجه کند، خبر تخریب باغ های تهران و کاشتن برج به جای درخت، چه بسا آخرین خبری باشد که انتظار شنیدنش را داریم.
این در حالی است که هر چه انتظار میرود چنین اخباری به رقم خوردن موجی در حراست و توسعه فضای سبز منجر شود، به شکلی عجیب، خبر تخریب معدود باغ ها و فضاهای سبز باقیمانده در شهر و جایگزینی شان با برج ها مخابره میشود تا از یکسو دریابیم که ظاهرا عزمی برای مراقبت از ریه های تنفسی شهر وجود ندارد و از سوی دیگر به این حقیقت تلخ برسیم که با چنین روندی، رسیدن به شهری با انبوه بیماران سخت چندان دور نیست.
صحبت از باغ هایی است که از گذشتگان بر جای مانده و هر روز خبر تخریب یکی شان به بهانه ای به گوش میرسد؛ بهانه هایی از جنس ساخت و ساز که با اسامی زیبایی چون «برج باغ» تزئین میشوند اما در نهایت چیزی جز کاشتن برج به جای انبوه درختان نیستند.
در تازه ترین اتفاق از این دست، باغی به وسعت حدود هفت هزار و پانصد متر مربع در منطقه الهیه تهران، نابود شده و به زودی ساخت دو برج بلند مرتبه در آنها آغاز خواهد شد؛ باغی که معلوم نیست کدام مسئولی با استناد به کدام قانون، مجوز تخریبشان را صادر کرده، چه کسی چشمش را بر قلع و قمع درختانش بسته و کدام ناظری در انجام وظایف قانونی اش کوتاهی کرده که ماحصلش آغاز ساخت دو برج باغ شده است!
آن گونه که تصاویر ماهوارهای نشان میدهد، دو قطعه زمینی که برای این منظور به کار گرفته شده اند (یکی با مساحت 5750 متر مربع و دیگری حدود 1650 متر مربع) بخشی از یک باغ باقیمانده در منطقه بودهاند که به دلایل قابل حدسی، در سالهای اخیر خشکانده شده و درختان باقیمانده آنها نیز به تازگی برای ساخت دو برج باغ (که بر اساس قانون قرار است تنها سی درصد سطح باغ در آنها ساخته شود!) قطع شده اند.
این در حالی است که بر اساس تابلوهای نصب شده از دو پروژه، هم بر «باغ» بودن ملک تاکید شده، هم مجاز بودن عملیات ساخت و ساز نشان داده شده و هم تعداد طبقاتی که قرار است در آنها بنا شود مورد اشاره قرار گرفته است تا همه چیز رنگ و لعاب قانونی بیابد؛ اما آیا قطع درختان باغ و خشکاندن باغ برای برج سازی مجاز است؟
کافی است کمی در این سوال دقیق شویم تا دریابیم که دست کم بخشی از ماجرا لنگ میزند؛ بماند که نمیدانیم اگر روند تبدیل باغ به برج قانونی است، پس چرا اسم بی مسمای برج باغ را برای آن انتخاب کردهایم و به کرات از مزایای اجرای آن سخن میگوییم؟
براستی آیا قانون گذار چنین استفادهای از قانون را مد نظر داشته؟ آیا به این اصل ساده که ساخت و ساز برج در مجاورت باغ، ولو آنکه بخش عمده باغ تخریب نشده و درختانش برجای بمانند، به معنای مرگ تدریجی باغ و خشک شدن درختان واقع شده در سایه نیست؟ آیا محدودیت طبقات در ساخت و ساز برج باغ تعریف نشده؟ با پیگیری از چه نهادی میتوان پاسخ این ابهامات را یافت و نسبت به ساخت و ساز لجام گسیخته شهری به ایشان گلایه کرد؟!
چند روز از شروع زمستان نگذشته، در حالی که پدیده وارونگی جوی موجب شده که بار دیگر سایه سنگین هوای آلوده بر سر شهرهایی چون تهران گسترده شده و نفس شهر به شماره بیافتد، در حالی که بار دیگر تصمیمات اضطراریای چون ممنوعیت فروش طرح روزانه ترافیک از سر گرفته شده و معلوم نیست چند روز دیگر باز پای طرح هایی چون زوج و فرد کردن سراسری خودروها به جریان افتاده و زندگی میلیون ها تن را با اختلال مواجه کند، خبر تخریب باغ های تهران و کاشتن برج به جای درخت، چه بسا آخرین خبری باشد که انتظار شنیدنش را داریم.
این در حالی است که هر چه انتظار میرود چنین اخباری به رقم خوردن موجی در حراست و توسعه فضای سبز منجر شود، به شکلی عجیب، خبر تخریب معدود باغ ها و فضاهای سبز باقیمانده در شهر و جایگزینی شان با برج ها مخابره میشود تا از یکسو دریابیم که ظاهرا عزمی برای مراقبت از ریه های تنفسی شهر وجود ندارد و از سوی دیگر به این حقیقت تلخ برسیم که با چنین روندی، رسیدن به شهری با انبوه بیماران سخت چندان دور نیست.
صحبت از باغ هایی است که از گذشتگان بر جای مانده و هر روز خبر تخریب یکی شان به بهانه ای به گوش میرسد؛ بهانه هایی از جنس ساخت و ساز که با اسامی زیبایی چون «برج باغ» تزئین میشوند اما در نهایت چیزی جز کاشتن برج به جای انبوه درختان نیستند.
در تازه ترین اتفاق از این دست، باغی به وسعت حدود هفت هزار و پانصد متر مربع در منطقه الهیه تهران، نابود شده و به زودی ساخت دو برج بلند مرتبه در آنها آغاز خواهد شد؛ باغی که معلوم نیست کدام مسئولی با استناد به کدام قانون، مجوز تخریبشان را صادر کرده، چه کسی چشمش را بر قلع و قمع درختانش بسته و کدام ناظری در انجام وظایف قانونی اش کوتاهی کرده که ماحصلش آغاز ساخت دو برج باغ شده است!
آن گونه که تصاویر ماهوارهای نشان میدهد، دو قطعه زمینی که برای این منظور به کار گرفته شده اند (یکی با مساحت 5750 متر مربع و دیگری حدود 1650 متر مربع) بخشی از یک باغ باقیمانده در منطقه بودهاند که به دلایل قابل حدسی، در سالهای اخیر خشکانده شده و درختان باقیمانده آنها نیز به تازگی برای ساخت دو برج باغ (که بر اساس قانون قرار است تنها سی درصد سطح باغ در آنها ساخته شود!) قطع شده اند.
این در حالی است که بر اساس تابلوهای نصب شده از دو پروژه، هم بر «باغ» بودن ملک تاکید شده، هم مجاز بودن عملیات ساخت و ساز نشان داده شده و هم تعداد طبقاتی که قرار است در آنها بنا شود مورد اشاره قرار گرفته است تا همه چیز رنگ و لعاب قانونی بیابد؛ اما آیا قطع درختان باغ و خشکاندن باغ برای برج سازی مجاز است؟
کافی است کمی در این سوال دقیق شویم تا دریابیم که دست کم بخشی از ماجرا لنگ میزند؛ بماند که نمیدانیم اگر روند تبدیل باغ به برج قانونی است، پس چرا اسم بی مسمای برج باغ را برای آن انتخاب کردهایم و به کرات از مزایای اجرای آن سخن میگوییم؟
براستی آیا قانون گذار چنین استفادهای از قانون را مد نظر داشته؟ آیا به این اصل ساده که ساخت و ساز برج در مجاورت باغ، ولو آنکه بخش عمده باغ تخریب نشده و درختانش برجای بمانند، به معنای مرگ تدریجی باغ و خشک شدن درختان واقع شده در سایه نیست؟ آیا محدودیت طبقات در ساخت و ساز برج باغ تعریف نشده؟ با پیگیری از چه نهادی میتوان پاسخ این ابهامات را یافت و نسبت به ساخت و ساز لجام گسیخته شهری به ایشان گلایه کرد؟!