بررسی طرح انتقال پایتخت در دولت یازدهم
بررسی طرح انتقال پایتخت در دولت یازدهم
دبير شوراي عالي شهرسازي و معماري كشور به عنوان مخالف سرسخت انتقالپايتخت در پيشاز دولتيازدهم، ميگويد: در دولت هنگام تدوين يك لايحه چندين فيلتر كارشناسي در كميسيونهاي فرعي و اصلي هياتدولت و وزارتخانههاي ذيربط، متن لايحه را بررسي ميكنند اما در طرحهايي كه در مجلس تنظيم ميشود چون معمولا اين مراحل را پشتسر نميگذارد، چكشكاري صورت نميگيرد و اگر طرح انتقالپايتخت كه وظيفه حاكميتي در بالاترين سطحنظام است، آمرانه و بدون چكشكاري تصويب شود، مشكلات وحشتناكي به وجود ميآيد.
پيروز حناچي كه اخيرا با حكمي كه هياتدولت به وزير راهوشهرسازي براي بررسي طرح نمايندگان مجلس ابلاغ كرده، مسووليت مطالعه جوانب طرح انتقالپايتخت را برعهده دارد، معتقد است: تهران مشكل مديريتي دارد و بايد اصلاح مديريتشهري شود. مشكل جمعيت تهران نيز با گزينههايي همچون ايجاد قطب رقيب شغلي مثل عسلويه و ارزانتر كردن هزينه زندگي در ساير شهرها تا به انتقال اختياري جمعيت منجر شود، حلشدني خواهد بود. متن گفتوگوی حناچي در پی میآید:
موضوع انتقال پایتخت پس از سالها نظریه پردازی بالاخره دو هفته پیش کلیات آن در قالب یک طرح در مجلس به تصویب رسید. طرحی که گفته میشود در صورت تصویب نهایی آن انتقال بخش سیاسی اداری پایتخت به شهر دیگری آغاز خواهد شد. پیش از این در سالهای گذشته طرح انتقال پایتخت مورد بررسی قرار گرفت، اما شکل اجرایی به خود نگرفت. علت صرف نظر از اجرای این طرح در آن زمان چه بود؟
بخشی از مطالعات مربوط به مجموعه شهری تهران که در سال 1382 انجام شد به موضوع انتقال پایتخت اختصاص پیدا کرد. در آن زمان تیم مطالعاتی موظف شد تا امکانسنجی انتقال پایتخت را از شهر تهران در قالب یک طرح بررسی کند. پس از بررسی چند ماهه به دو مورد ختم شد. اول تاثیرات مالی اجرای این طرح بود دوم هم بزرگتر شدن دولت در این حوزه. این دو مورد باعث شد از اجرای این طرح صرف نظر شود.
از دیدگاه شما طرح کنونی چند درصد مراحل بررسی کارشناسی را گذرانده است؟
اجازه دهید مساله را از چندین زاویه مختلف بررسی کنیم. ببینید وقتی یک لایحه توسط یک دستگاه یا چندین دستگاه به دولت میرود در چندین مرحله در کمیسیونهای فرعی و اصلی مربوطه مورد بحث قرار میگیرد. مثلا اگر موضوع یک لایحه مسائل زیربنایی است؛ مرحله اول در کمیسیون تخصصی در حد کارشناسان خبره دستگاهها بررسی میشود در مرحله دوم در کمیسیون فرعی با حضور معاون وزرا از نظر بخشی و اهداف حاکمیتی مورد بحث قرار میگیرد. بعد در جلسهای با حضور وزرا مجددا در مورد آن بحث میشود سپس در دولت، رایگیری میشود و به تصویب ميرسد. بعد از گذراندن این چند مرحله، تازه لایحه برای طرح و بررسی به مجلس می رود. یعنی یک لایحهای وقتی از دولت به مجلس پیشنهاد میشود به اندازه کافی و از جهات مختلف چه از نگاه بخشی و چه از نگاه حاکمیتی بررسی میشود و به لحاظ اهمیتش فوریت میخورد و به مجلس ارائه میشود. اما طرحهایی که توسط نمایندگان محترم ارائه میشود (نمیگویم همه آنها، بالاخره طرح دادن حق نمایندگان محترم است) این مراحل را از سر نمیگذرانند. ضمن آنکه در برخی موارد شاهد هستیم نمایندگان وارد حوزههایی میشوند که در حوزه اختیارات قوه مجریه و وزرا است.
یعنی به لحاظ تفکیک قوا بررسی و تصویب موضوع انتقال پایتخت به حوزه وظایف قوهمجریه مربوط میشود؟
بله. چرا که در موارد خاص همچون این موضوع باید به این نکته توجه کرد که اگر طرحهای مورد بررسی در مجلس چکشهای لازم را نخورد میتواند مشکلات وحشتناکی را به وجود آورد خصوصا آنکه در این زمینه تجربیات ناموفقی هم داریم. به عنوان مثال طرحی در سال 1375 تصویب شده است به اسم الحاقیه یک ماده و سه تبصره به ماده 99 قانون شهرداریها. پس از تصویب، این طرح از سوی دو وزیر کشور اجرایی نشد تا اینکه وزیر سوم به دلیل فشارهای سیاسی که برای اجرای این طرح به وی وارد شد در نهایت مجبور به اجرای این طرح شد. اجرای این طرح به معنی از بین رفتن حریم همه کلانشهرهای کشور بود. متاسفانه کلان شهری مانند کلانشهر تهران تحت تاثیر همین قانون بخش عمدهای از حریم خود را از دست داده است.
من مطمئن هستم که اگر چنین طرحی به شکل لایحه بود به دلیل چکش کاری هایی که بر آن وارد میشد هیچگاه به تصویب نمیرسید. چرا که اجرای این طرح به مصلحت نبود و اگر به شکل لایحه بود دولت اجازه طرح آن را در مجلس نمیداد. در مورد طرح انتقال پايتخت نیز به نظر میرسد بحث تفکیک وظایف قوا وجود دارد. هر چند ممکن است تعدادی از نمایندگان محترم این موضوع را قبلا در حوزههای تخصصی کاری خود بررسی کرده باشند، اما باید به این نکته توجه کنند که موضوعی مانند انتقال پایتخت مسالهای نیست که آمرانه با آن رفتار شود. بنده نیز در کمیسیون عمران شرکت داشتم (البته کمیسیون عمران کمیسیون اصلی این موضوع نبود کمیسیون شوراها کمیسیون اصلی بود) موضوعی مانند انتقال پایتخت از جنس حاکمیتیترین وظایف دولت و حتی در بالاترین سطوح نظام بايد مورد توجه قرار گیرد.
اجرای طرح انتقال پایتخت سیاسی اداری مشکلات کلانشهر تهران را مرتفع میکند؟
افرادی که فکر میکنند با انتقال پایتخت مشکلات تهران حل میشود بهتر است بدانند اجرای این طرح مشکلات تهران را رفع نمیکند. با اجرای این طرح نیز به طور قطع مشکلات تهران سرجایش است نهتنها بهتر نمیشود، بلکه ممکن است بدتر هم شود. چراکه مشکلات شهر تهران به نحوه اداره آن باز میگردد. بنابراین باید شیوه مدیریت شهر را اصلاح کنیم. نگاهمان را اصلاح کنیم. اگر واقعا اعتقاد داریم که مجموعه شهری تهران دچار مشکل است باید شیوه مدیریت آن را تغییر دهیم نه اینکه یک استان را به دو استان تبدیل کنیم یا اینکه 32 شهرداری را به 58 شهرداری افزایش دهیم یا آنکه تعداد فرمانداریها را از 12 به 18 برسانیم و مدام تقسیمات خرد را خردتر کردیم. مسلما هماهنگی بین تقسیمات خرد بسیار سنگینتر است.
به لحاظ منطق اقتصادی اجرای این طرح شدنی است؟
در شرایط کنونی بار مالی ناشی از این اقدام به شدت سنگین است و همین مساله هم یکی از مواردی است که اجرای این طرح را سختتر میکند. چند روز پیش دیدم یکی از نمایندگان محترم در یکی روزنامهها عنوان کرده بود که برای تامین هزینههای اجرای این طرح میتوانیم ساختمانهای دولتی را بفروشیم (حالا اینکه قرار است چه کسی این ساختمانها را بخرد بماند!) شاید در حرف بتوان چنین موضوعی را بیان کرد اما باید بدانیم اولا بار مالی ناشی ازاجرای این طرح بسیار سنگین است، دوم اینکه آدمهایی که قرار است منتقل شوند آدمند نه ماشین. آدمهایی که به هر حال اینجا تعلق خاطر دارند؛ سوم اینکه این کار باید با اختیار اتفاق بیفتد نه با زور و اجبار.
شما معتقد هستید که نمیتوان با انتقال پایتخت و مهاجرت اجباری افراد مشکلات تهران را رفع کرد. پس درمان مشکلات شهر تهران چه میتواند باشد؟
باید شرایطی را ایجاد کنیم که افراد به طور طبیعی به جای اینکه در تهران زندگی کنند ترجیح دهند به مناطق رقیب تهران بروند. برای مثال ببینید وقتی عسلویه ساخته شد بسیاری از مهندسان ساکن شهر تهران تا زمانی که بازار سرمایهگذاری خارجی در عسلویه داغ بود، به آنجا مهاجرت میکردند و مثلا سه هفته آنجا بودند و یک هفته برای دیدن خانواده به تهران میآمدند. در زمان حاضر نیز میتوان با ایجاد قطب رقیب جمعیت تهران را کنترل کرد. یعنی مشکلات تهران با توسعهیافتگی در دیگر نقاط کشور است که میشود تعدیل شود و این اتفاق میتواند با توسعه راهآهن سریع رخ بدهد برای اینکه شما از دورترین نقاط حالا مثلا با یک قطار دوساعته به راحتی بتوانید با فاصله مثلا 500 کیلومتر به تهران برسید.
توسعهیافتگی در دیگر نقاط کشور علاج تهران است و هر طرح دیگری بدون توجه به این نکته، درمانی برای تهران نخواهد بود. من در کمیسیون به نمایندگان محترم گفتم که دولت را موظف به انتقال نکنید. دولت را موظف به امکانسنجی و بررسی کنید. دولت میتواند بررسی و امکانسنجی کند که آیا ممکن است چنین طرحی را اجرایی کرد یا خیر. در کنار آن هم میتوان شورایی تشکیل داد تا این طرح در قالب آن بررسی شود. ضمن اینکه همه مشکلات تمرکز تهران به دلیل پایتخت بودن آن نیست.
وقتی که شرایط اشتغال و شرایط خاص اقتصادی دارید در کلانشهر امکاناتی وجود دارد مانند اشتغال و خدمات، همین امر یک فرصتی است که مهاجرپذیری را بسیار افزایش میدهد، البته همه افرادی که به این محدوده میآیند نمیتوانند در درون شهر زندگی کنند پس حوزه نفوذ تهران نیز افزایش مییابد یعنی افرادی هستند که مثلا ممکن است که خانهشان مثلا هشتگرد باشد، ولی روزانه برای کار به تهران میآیند. راهحل این موضوع هم همان است که به آن اشاره کردم. یعنی سرمایهگذاری در سایر کلانشهرها و ایجاد قطبهای رقیب برای تهران. علاوه بر این میتوان برای زندگی در سایر شهرها مزیت ایجاد کرد. مثلا اینکه زندگی در نقاط دیگر به نسبت تهران باید ارزانتر باشد. نمیگویم تهران را گرانتر کنیم. ولی نقاط دیگر را باید ارزانتر کنیم.
در صورت لحاظ کردن تمامی ویژگیهای کارشناسی برای اجرای این طرح آیا شهری در اطراف تهران وجود دارد که ویژگی پایتخت شدن را داشته باشد؟
مطالعات مجموعه شهری تهران به دنبال این بود که تهران را در یک گستره وسیع 16هزار کیلومتر مربعی ببیند، در حال حاضر تهران حدود 700 کیلومترمربع است، ولی حوزه نفوذ آن تا کیلومترها گسترده است. اگر در شب عکس ماهوارهای از شهر تهران تهیه کنید همه نقاط اطراف کلانشهر تهران که چراغ روشن دارند و متراکم هستند حوزه نفوذ تهران هستند که تقریبا از حوالی هشتگرد شروع میشود تا نزدیک فیروزکوه و از جنوب تا حسنآباد. با برنامهریزی میشود این کار را کرد به شرطی که همه بردارها را همجهت کنیم، همه شهرداریهای مناطق باید توجیه شوند. مانند ارکستری میماند که هر کسی وظیفه خاصی را در زدن آن دارد و البته برای ما کار جمعی کردن خیلی سخت است و معمولا در کار جمعی با همدیگر مشکل داریم، ولی قابل حل است. حداقلاش این است که ما در قدم اول نباید پالس غلط بفرستیم مثلا یکی از ایراداتی که به دولت و حاکمیت برمیگردد بارگذاری ناشی از مسکن مهر است. ما در هیچ برنامهای نداشتیم (تا قبل از دخالت دولت در بار گذاری مسکن مهر در سال 1386) که در پردیس، پرند و هشتگرد تا 600، 700 هزار نفر جمعیت افزایش دهیم. حداکثر جمعیت بارگذاریشده در شهرهای جدید ما بین 120 تا 150 هزار نفر است. مثلا پرند فکر میکنم که 120 هزار نفر بوده، پردیس و هشتگرد 150 هزار نفر. بنابراین گمان میرود کار مطالعاتی همه جانبهای در این موضوع هنوز انجام نگرفته است.