تهران به کجا میرود؟
شهر تهران سالهاست که بهسختی نفس میکشد؛ از زمانیکه شهرداریها قرار شد خود کفا شوند و شهرداری تهران برای تأمین بودجه (حتی روزمره خود) به فروختن شهر تهران (بیش از نیاز شهر به این شهرفروشی) و ایجاد ساختمانها (که هماکنون بسیاری از آنها خالیاند) پرداخت.
بارها گفتهام زندگی در تهران این روزها مانند زندگی در وسط یک کارگاه ساختمانی است، آنهم بهطور ٢٤ ساعته بدون لحظهای وقفه و بدون اندکی سکوت و آرامش. شب تا صبح شنیدن صدای خاکبرداری یا بردن آوار و آوردن مصالح و در روز صدای جرثقیل، ماشینهای سنگبری و دستگاههای موزائیکسابی و غیره و از همه بدتر کوبیدنها به آهن و سنگ و تخته و هرچه در بنا مصرف میشود و صدای ماشینآلات مختلفی که در ساختمان بهکار میرود. به کجا میتوان پناه برد؟ اگر کسی نخواهد آخر هفته را با این ترافیک جادهای به شمال یا حومه تهران برود (تازه مگر ساختوساز در حومه وجود ندارد؟) و اگر کار و زندگیاش در تهران باشد؛ یعنی هم شب و زمان استراحت و هم روز زمان کار در تهران بهسر ببرد، این بهمعنای کار و زندگی شبانهروزی در یک کارگاه ساختمانی است.
اما موضوع به اینجا ختم نمیشود؛ چون عبورومرور در این کارگاه (همواره نیمهتمام) عذابی الیم است. بهخصوص که در بسیاری موارد سر راه چند معبر فرعی، یا با جرثقیلی که در حال کار است یا کامیونی که مصالح آورده یا خاک و آوارها را میبرد، بسته است و باید در یک کوچه که دو طرف آن ماشین پارک کردهاند با چه مشقتی دور زد و به دنبال راه دیگری (اگر وجود داشته باشد) گشت تا به مقصد (حال خدا میداند با چه تأخیری) رسید.
آیا واقعا راهی نیست؟ آیا نمیتوان بهنحوی بودجه شهر تهران را از جایی دیگر و با استفاده از تجارب شهرداریها دنیا (حتی کشورهای نظیر خودمان و نه لزوما اروپا و آمریکا) بهدست آورد؟ یا آنکه این ساختوسازها چنان سودهای سرشاری به تعدادی از شهروندان تهران ما (و یا خارج از کشور و یا بخشی از مدیریت شهر و غیره) میرسانند که چشمپوشی از آن را حتی به قیمت ازنفسافتادن تهران و بهسویجنونکشاندن شهروندان، غیرممکن میکند.
تازمانیکه مردم به حقوق خود آگاه نیستند و نمیخواهند برای مقاومسازی ساختمانها اقدامی کنند (درحالیکه ما در ژاپن که همواره زلزلههای حدود هفت ریشتر میآید آثار این مقاومسازی را میبینیم) و به آنچه که بر اثر این ساختوسازها بر سرشان میآید، تسلیم هستند.
هر چند که هوای آلوده حاصل از این اقدامات (بهخصوص ترافیک ناشی از این تراکم و ساختوساز برجها در کوچههای هشتمتری و ١٠متری و گاه کمتر) هم به یکسان (البته بهاستثنای بعضی که با استفاده از فیلترهای گرانقیمت و شاید هوای بهتر در آخرین طبقات برجها یا ویلاهای حومه تا حدودی در اماناند) ضرر میبینند. اگر تهران را با شهرهای معمولی دنیا (چه در اروپا و آمریکا و چه در آسیا) مقایسه کنیم، تفاوت فضای شهری در این کلانشهر را که امکانات طبیعی و جغرافیایی آن مانند سلسله کوههای زیبای البرز و رود درههای آن، میتواند زندگی در آن را بسیارمطلوب و خوشایند کند، درمییابیم.
تهران به کجا میرود؟
اما ما با تجاوز به کوهپایههای البرز (چه در شمال تهران و چه در حومه آن تا کیلومترها در شرق و غرب شهر) و در بعضی نقاط باازبینبردن مسیر طبیعی روددرهها، طبیعت شهر را از بین بردهایم. با ایجاد برجهای بلند در مسیر نسیم البرز (بهخصوص در نزدیک روددرهها) هم به گرمای شهر افزودهایم و هم آلودگی هوا را با ازبینبردن نامعقول و غیرمنطقی جریان هوا تشدید کردهایم. با ازبینبردن باغات شمال شهر نیز به همان اندازه به کیفیت فضای زندگی در تهران صدمه زدهایم. شاید عدهای معترض باشند که مگر میشود در یک کلانشهر برجهای مرتفع نساخت یا آنکه هنوز هم متوسط تراکم ساختمانی تهران در مقایسه با بسیاری از کلانشهرها پایین است.مسلما در تهران میتوان (و باید) برج ساخت اما کجا و چگونه؟ آیا باید بر کوچههای حتی کمتر از هشت متر برج ساخت؟ آیا نباید فاصلهای معقول بین این برجها برای عبور هوا و ایجاد فضای سبز در نظر گرفت؟آیا باید مرتب ویلاهای یک طبقه را یا حتی ساختمانهای چهار، پنج طبقه را (که گاه کمتر از ١٠ سال عمر دارند) تبدیل به برج کرد؟ و با این کار هزاران تن آوار و زباله به محیط زیست وارد کرد؟بعضی از آثار این روند را میتوان اینگونه برشمرد:- هزاران ساعت اتلاف وقت و انرژی نیروی کار شهر در اثر راهبندانها- آثار روحی ناشی از نبود آرامش و سکوت در شب (هنگام استراحت و خواب) و در روز هنگام کار و نیاز به تمرکز- آلودگی هوا در همه جای شهر- ازبینرفتن یا سختی عبور در پیادهروها و بیرغبتی حتی آنهایی که مایلند از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند یا بخشی از مسیر را پیاده بروند- آلودگی صوتی در تمام مدت شبانهروز در همه جای شهر- آلودگی شدید محیطزیست با ایجاد زبالههای ساختمانی (آوارها و مصالح غیرقابل بازیافت)- ایجاد فضای شهری مغشوش و آزاردهنده- ازبینرفتن فضاهای سبز (باغات و حتی در مواردی پارکها که به دلایلی تبدیل به برج میشوند)- ازبینرفتن درختان کهنسال کنار خیابانها در اثر ساختوسازها (نمونه آن در خیابان ولیعصر است که - هوا در اثر مصالح ساختمانی- سیمان، آهک و غیره- آلوده شده و با ارتفاع ساختمانها و تنگنای فضا نورگیری و رشد درختان بهمخاطره افتاده )- تخریب خانههای تاریخی و قدیمی که بخشی از هویت شهر تهران بوده به بهانههای واهی
گیتی اعتماد