معماری ايرانی
برخی از اصول معماری ايرانی
درون گرايی
درون گرايی مفهومي است که به صورت يک اصل در معماری ايران وجود داشته است و با حضوری آشکار ، به صورتهای متنوع ، قابل درک و مشاهده است .
ويژگی معماری غير قابل انکارآثار و ابنيه ای مانند خانه ، مسجد ، مدرسه ، کاروانسرا ، حمام و غيره مربوط به خصوصيت درون گرايانه آن است که رپيشه ای عميق در مبانی و اصول اجتماعی – فلسفي اين سرزمين دارد .
با يک ارزيابی ساده مي توان دريافت که در فرهنگ اين نوع معماری ، ارزش واقعی به جوهر و هسته باطنی آن داده شده است و پوسته ظاهری ، صرفا پوششی مجازی است که از حقيقتی محافظت مي کند و غنای درونی و سربسته آن تعيين کننده جوهر و هستی راستين بنا است و قابل قياس با وجوهات و فضای بيرونی نيست .
درون گرايي در جستجوی حفظ حريم محيطی است که در آن شرايط کالبدی با پشتوانه تفکر ، تعمق و عبادت به منظور رسيدن به اصل خوپيش و يافتن طمانينه خاطر و آرامش اصيل در درون ، به نظمي موزون و متعالي رسيده است .به طور اعم و بر اساس تفکر شرقي و در سرزمينهای اسلامي ؛ جوهر فضا در باطن است و حياط درونی ، به وجود آورنده اساس فضا است .
امر توجه به مسايل درونی بر اساس فرهنگ ، نوع زندگی ، آداب و رسوم و جهان بينی شکل گرفته است که همراه با مسايل مادی ، جغرافيايي ، اقليمي معنای نهايي خود را بدست آورده است . معنايي که از فطرت خود انسان نشات گرفته است .
مرکزيت
ويژگی موازی با مساله درون گرايي ، مرکزيت در فضای معماری است . سير تحول عناصر پراکنده (کثرت ها) به وحدت مرکزی در اغلب فضاهای معماری دنيای اسلام به چشم مي خورد . حياط خانه ها ، مساجد ، مدرسه ها و کاروانسرا ها هسته های تشکيل دهنده اين تفکر و رساندن عناصر عملکردی يا جزئيات ميانه و دور به مرکز جمع کننده تنوع ها و گونه گونی ها مي باشند . اين فضای درونی مرکزی که گاه مي تواند چيزی غير از حياط مرکزی باشد تظيم کننده تمام فعاليت ها بوده و اصل و مرکز فضا را در قسمتی قائل است که نقطه عطف و عروجی استثنايي در آن رخ مي دهد .
انعکاس
در اغلب فضاهای معماری ايران منظره کلي حاصل از شکل گيری عناصر کالبدی ، به وجود آورنده کليتی بصری است که از اجزای آن در قالب محوربندی های حساب شده و منظم ، چهارچوبی را تشکيل مي دهند که در ان شکل و تصوير به کمال مي رسد . اجزای ترکيبی در محورهای افقي و عمودی همواره رشد صعودی داشته و به منظور ددستيابی به مرکزيت ديد (تصوير ) خط حرکت عمودی در فضاهای باز به طرف آسمان و نور تنظيم مي شود که پيوند معماری ، نور، آسمان و انعکاس را به عنوان نتيجه بصری به دست مي دهد .
انسان در گردش محوری خود به طرف جهاتت مختلف اين کليت فضايي منسجم را حس مي کند که گويای نظام فکری منظمي است که در آن ، مرکزيت فضا و زمين در مرکزيت (توحيد) آشتی دهنده عوامل اتصال زمين و آسمان است .
پيوند معماری با طبيعت
همدلي و احترام به طبيعت ريشه های عميق فرهنگی دارد و هم زيستی مسالمت آميز انسان ، معماری و طبيعت در معماری سنتی ايران کاملا مشهود است . اشارات فراوان در کتاب آسمانی درباره گياه ، نور و اجزای طبيعت و در نهايت تمثيل بهشتی آن موجب شده است که در معماری ايران حضور طبيعت به طور همه جانبه باشد و فضاهای نيمه باز – نيمه بسته در يک روند سلسله مراتبی به نحوی در کنار يکديگر قرار گرفته باشند که گويي هميشه انگيزه احترام و حفظ نعمتهای الهي را پاس مي دارند که در قلب طبيعت و اجزای عناصر آن تجلي کرده است .
هندسه
مورد بسيار مهم در درک معماری های شرق ، ايران و تمدن های زير پوشش فلسفه و فرهنگ اسلامي، نحوه بر خورد با مقوله هندسه در بيان افکار و انديشه ها ست . بدون شک زمان بيان معماری های جهان در هندسه استوار است و از طريق روابط ان مي توان کليت کالبدی را آشکار کرد .
اما بحث ما تفاوت هندسه منشعب از جهان بينی فرهنگی کشور های شرقي است . در هنر و معماری اسلامي هندسه دارای اهميت و مفهوم ويژه است و گسترش خود را در فلسفه و راه حيات مي جويد و تجلي گاه افکار الهي و عقلانی و ادراک جهان هستی است .
در هندسه اين سرزمين بحث علم و رشد رياضی اعداد و ترکيبات پيچيده جبر همراه با حس شهودی بوده است و اين دو که تکميل کننده آثار هنری محسوب مي شوند جدايي ناپذيری هنر (حس) و علم (عقل) را در تمدن های غنی و در جهان اسلام نشان مي دهند .
شفافيت و تداوم
نقطه مقابل مفهوم فضای بسته و تمام شده ، مفهوم شفافيت و تداوم قرار دارد و در چنين فضايي ، مسير حرکت انسان و يا نگاه او در تداومي پيوسته صورت مي گيرد ، به طوری که گشاپيش های فضايي در خطوط افقي و عمودی موجب شفافيت (transparency)در لابلای ديوارها و ستون ها مي گردد که دور نما و منظر نهايي در افق لایتناهي و مستهيل مجددا جان و جلوه تازه به خود مي گيرد .
در لابلای بدنه بناهای معماری ايران فضا هيچ گاه با قاطعیت مشخص نمي شود و ابهام ترکيبات پيچيده آن به دليل غنا بخشيدن به منظره ای است که نمي توان آن را در يک قالب محدود و تماميت يافته تفسير کرد . اين فضا حامل پيام ازپديده ای است که پديده ديگری در درون خود دارد و حرکت به سوی ان ، حرکتی به سوی بخش ديگر فضا است با کليت و جامعيتی گسترده .
راز و ابهام
احساس عظمت معنوی در کمال سادگی و خلوص در تشکيل و ترکيب ابنيه ايران مد نظر قرار داشته و سادگی ترکيبات اين هندسه پايه ولي غنی موجب پيداپيش ساختمان هايي شده است که پيام آن با درک ويژه حسی قابل دريافت است و توام با کليتی است که کمال خود را در منظر و تصويری کامل القا مي نمايد .
تعادل موزون / توازن احساس
در ايران به غير از مناطق مرطوب و بارانی شمال و غير از برخی مناطق خاص جنوبی ، با سرزمين نسبتا خشک و گاهي کويری مواجه هستيم که از لحاظ اقليمي دو تمهيد ويژه را مطرح مي کند : يکی حفاظت در برابر گرما و حرارت و ديگری به وجود آوردن خنکی ، جريان هوا ، دريافت آب و حفظ آب.
بسياری از عناصر معماری سنتی شهرهای کويری دليل وجودی خود را در مقابله با يک اقليم سخت بدست مي آورند ؛ همانند گنبد که زمان و سطح تابش آفتاب بر روی آن موجب مي شود که هميشه قسمتی از آن در سايه قرار گيرد و در داخل اين گنبد ، حرارت به صورت گردشی از دريچه فوقانی تخليه و رها شود . نمونه های ديگر شامل ديوارهای ضخيم خشتی يا فضاهايي چون تالار، ايوان ، زير زمين ، سرداب ، بادگير و مانند آن نيز در پيوند ارگانيک با طبيعت همزيستی مسالمت آميز داشته باشد ؟
ايوان، يکی ازعناصر ويژه معماری ايران که فضايي نيمه باز نيمه بسته مي باشد يکی ازتمهيدات عالي اين نوع نگرش وهمزيستی با طبيعت است.غير ازتنظيم منظر درقالب تصويری محاسبه شده،حضور ايوان،روشنايي ميانه(سايه روشن ها) رادربرگرفته و حد رابط بين فضای خارجی و داخلي است که در تعديل و تنظيم کيفيت هوا نيز کاملا موثر است.
جستجوی آبهای زير زمينی و به وجود آمدن شبکه قنات ها به همين منظور ، تامين آب حيات و پاکيزگی جسم و روح بوده است . با آب، درخت و گياه رشد مي کنند. جلوی بادهای شنی و آلودی های مختلف گرفته مي شود و آرامش سايه های طبيعی مهيا مي شود .نعمت آب ودرخت و گياه در منطقه کويری هميشه تمثلي ازبهشت بوده است که جويهای آب آن در چهار سو در حرکت بوده اند . در نتيجه خيلي روشن است که در معماری ايران اين بهشت جای و مکان خاصی داشته باشد و به شکلي مرکزی تمام فضاها را بهره مند نمايد .
پيرو شناسايي برخی ويژگی ها و عناصر تشکيل دهنده شکل و صورت معماری، در راستای تداوم بخشی به اصول طراحی معماری نکات زير قابل ملاحظه مي باشد .
مفاهيم و اصول معماری در طول تاريخ با فرهنگ يک سرزمين انتقال يافته تسری مي يابند.
شکل معماری با تبعیت از ويژگی های محيطی و فلسفي به وجود مي آيد و عامل زمان ، بعلت ماهيت دگرگون سازی ساختار زندگی انسان ، به عنوان رکن اصلي ، فضاهای جديد را شکل مي بخشد .
با توجه به اصل پايداری مفاهيم جوهری مستتر در هر پديده ، مي توان اصول انسانی مذکور را در سير زمان حفظ نموده و از آن ها به عنوان مفاهيم بنيادی و اساسی به مثابه منبع الهام، استفاده کرد.
در وفاداری به فرهنگ و هنر يک سرزمين ، حفظ و تکرار اشکال گذشته مورد نظر نبوده و در طراحی و هنر ، نگاه پويا و خلاق از ضرورت های اوليه متقدم به شمار مي آيد . صورت برگردان معنی گذشته لزوما ديگر در روند زندگی فعال کاربرد ندارد و نيازمند ايجاد صور جديد پيرو مفاهيم پايدار است .
معماری ، انتقال دهنده معنی است و نه شکل .
پرداختن به معماری به اصطلاح علمي ، به معنای اين نيست که بايد الزاما از فلسفه علم گرا و عقلانی فرهنگ های بيگانه تقليد کرد .
هنر والا با تقليد سر و کار ندارد و اثری که فاقد پويانی ، نوآوری ، احساس حقيقت و خلاقيت زمان خوپيش باشد بدون شک فاقد اعتبار بوده و به هيچ وجه راه گشا نيست .
شکل تثبيت شده ای برای برگردان مفاهيم فرهنگ وجود ندارد و برای اعتلا و پيشبرد هنر و معماری يک سرزمين ميتوان با بهره جستن از نو آوری هوشمندانه به اين اهداف متعالي نائل آمد.
شکل ، دارای مفاهيم (semiologic) و تمثيلي(symbolic) است و ساختمان ترکيبی عناصر معماری ، نمي تواند خارج از شناخت های فرهنگی به طور انتزاعی و مجرد حرکت نمايد .
تجربه هنر و معماری مدرن (بين المللي) که قطع رابطه بين محيط ، تاريخ و سنت بوده ، نشانه بارزی از يک تجربه شکست خورده است که در آن دو عامل محيط و فرهنگ به نام نوآوری ناديده گرفته شده است .
نشانه و نماد را مي توان در کليه پديده های به وجود آمده و تمدن بشری مشاهده کرد . فلسفه ، ادبيات ، علم ، هنرو... نگاه پويا به عنوان زبان جديدی معماری قادر به استخراج اين علائم است .
معماری دارای دو رکن اصلي فرهنگی و علمي است و هرگاه در سير زمان يکی از ارکان سست و ضعيف گردد ، نتيجه حاصله ناکافي و ناتمام رشد مي نمايد . در اين رشته (معماری) علم مهندسی و احساس خلاق ، دو بال اساسی ابداع اثر بوده و احاطه و تسلط و توجه به هر دو زمينه از ضروريات پايه اين علم و هنر مي باشد .