توسعه پایدار و مسؤولیت برنامه ریزان شهری در قرن بیست و یکم
توسعه پایدار و مسؤولیت برنامه ریزان شهری در قرن بیست و یکم
چکیده:
نظریه توسعه پایدار، در دهه ی پایانی قرن بیستم، در پی شکست مکاتب مختلف برنامه ریزی از جمله مدرنیسم و پسامدرنیسم، در عدم توانایی به شرایط مطلوب زندگی و آثار مخرب بر محیط زیست جهانی، ملی، منطقه ای و محلی پا به عرصه وجود گذاشت. بی شک برای نیل به مبانی پایه ای این نظریه نقش استراتژیک دولتها در برنامه ریزیها و سیاست صحیح کاربری اراضی ضروری است.
برنامه ریزی شهری قرن بیستم در حالی پایان می یابد که نه تنها این برنامه ریزی مثبت ارزیابی نمی گردد، بلکه چهره ای نازیبا در برابر محیط زیست شهری عرضه نموده و با فرهنگ فن گرایی ساختارهای زیستی و اجتماعی را نشانه رفته است، که پیامدی جز ناپایداری و عدم تعادل در زیرساخت های طبیعی، اجتماعی، اقتصادی، کالبدی نداشته است.
این مقاله ضمن پرداختن به چارچوب اصولی توسعه پایدار و توسعه پایدار شهری، با عبرت گیری از گذشته و درخواست تجدید نظر در مبانی نظری برنامه ریزان حرفه ای، منشوری واحد برای برنامه ریزان شهری در قرن بیست و یکم ارائه خواهد داد و نوعی شهرهای فشرده و یا دهکده های شهری را پیشنهاد می نماید.
مقدمه:
در دهه های پایانی قرن بیستم، بحران برنامه ریزی شهری در اکثر نقاط جهان ابعاد گسترده ای پیدا کرده است. در جوامع سرمایه داری غرب، وعده آرمان شهر مدنی و تعالی انسان از طریق همکاری شرکتها، دولتها و مردم به نتیجه نرسیده است. در بلوک شرق، وعده های ایدئولوژیک کمونیسم در کسب جهانی مادی و معنوی، در عمل توهمی بیش نبوده است.
بدین ترتیب دو تفکر سرمایه داری و اشتراکی، به همراه مکاتب مختلف مدرنیسم، فرامدرنیسم، فن گرایی و... نتوانست آمایش انسانی را فراهم آورد؛ بلکه تخریب شدید در محیط زیست شهری و ناحیه ای، عدم تعادل، تمرکزگرایی شدید، گسترش بی رویه شهرها، کمبود سرپناه و شکاف عمیق در تمام سطوح را موجب گردید.
اینک فن گرایی جدید در خلق برنامه ریزی حرفه ای که حاصل علم خردگراست، محیط زیست شهری را به نابودی کشانده و شهرها را که زمانی کانونهای آسایش، زیبایی، امنیت، پایداری، روابط اجتماعی- فرهنگی و هنری بوده بی هویت و ملال آور نموده است.
این مقاله ضمن بیان مسئله اصلی برنامه ریزی شهری در قرن بیستم، به ارائه نظریه توسعه پایدار به عنوان جایگزین مکاتب قرن بیستم، نوعی برنامه ریزی شهری را با منشوری خاص برای قرن بیست و یکم ارائه می نماید.
روش پژوهش
روش پژوهش در این مقاله توصیفی - تحلیلی است. ابتدا با بررسی منابع مبادرت به تدوین نظریه ها و مبانی کار می گردد، آنگاه با توجه به تجربیات عینی به تحلیل موارد پرداخته می شود.
نظریه توسعه پایدار
واژه توسعه پایدار (Sustainability Development) را اولین بار بطور رسمی «براندت لند» ( Brandt Land) در سال 1987 ( 1366 شمسی) در گزارش «آینده مشترک ما» مطرح کرد.
این واژه در مفهوم گسترده آن به معنی «اداره و بهره برداری صحیح و کارا از منابع پایه، طبیعی، مالی و نیروی انسانی برای دستیابی به الگوی مصرف مطلوب است که با به کارگیری امکانات فنی و ساختار و تشکیلات مناسب برای رفع نیاز نسل امروز و آینده به طور مستمر و رضایت بخش» امکان پذیر می شود. (مکنون، 1374، ص 5).
توجه به مسائل زیست محیطی در سطح جهان، پس از تشدید فعالیتهای آلوده کننده در دهه ی 1950 و 1960 (1330 و 1340 شمسی) آغاز شد. در سال 1968 ( 1347 شمسی) مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصمیم به برگزاری کنفرانس بین المللی محیط زیست گرفت.
به دنبال آن، اولین کنفرانس جهانی در ژوئن 1972 (مرداد 1351) دراستکهلم برگزار شد. حاصل کار کنفرانس، صدور بیانیه محیط زیست انسانی و برنامه عملی و 106 توصیه نامه بود که در تمام آنها وابستگی انسان به محیط زیست و چگونگی شکل دهی آن بیان شده است.
از جمله مسائل مورد توجه این کنفرانس استفاده منطقی از منابع، کاهش آلودگی، آموزش همگانی برای حفاظت از محیط زیست، تحقیقات زیست محیطی و تأسیس سازمانهای بین المللی زیست محیطی است.
در نتیجه این کنفرانس، کمیته محیط زیست تأسیس شد. این کمیته به ریاست براندت لند، مسائل و برنامه زیست محیطی جهان را بررسی و در سال 1987 ( 1366 شمسی)، گزارش «آینده مشترک ما» را به سازمان ملل ارائه کرد.
در دسامبر 1989 ( 1368 شمسی) مجمع عمومی سازمان ملل متحد در جواب به گزارش کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه، برگزاری کنفرانس محیط زیست و توسعه را در سال 1992 (1371 شمسی) به تصویب رساند.
در ژوئن 1992 (خرداد 1371 شمسی) همزمان با بیستمین سالگرد کنفرانس استکهلم، کنفرانسی با حضور سران کشورها در ریو (برزیل) برگزار شد. این کنفرانس که «کنفرانس زمین» (Earth Summuit) نامیده شد، فعالیتهای بیست ساله بین المللی و ملی را در زمینه های زیست محیطی را ارزیابی کرد. دستاورد این کنفرانس، ارائه نظریه «توسعه پایدار» است.
این نظریه، نیازهای کنونی بدون کاهش توانایی نسلهای آتی در برآوردن نیازهایشان، تعریف شده است. در این تعریف حق هر نسل در برخورداری از همان مقدار سرمایه طبیعی که در اختیار نسلها به رسمیت شناخته شده و با استفاده از سرمایه طبیعی در حد بهره ی آن (و نه اصل آن که موجب نابودی سرمایه طبیعی است)، مجاز شمرده شده است.
به بیان دیگر توسعه ی پایدار در بهره برداری از داده های طبیعی محدود به حد بازتولید و جبران طبیعی آنهاست. در غیر این صورت، موازنه منفی در بهره برداری از سرمایه طبیعی به کاهش تدریجی آن می انجامد و توسعه را ناپایدار می کند. این همان وضعیتی است که به اصطلاح توسعه کنونی با تکیه بر رشد اقتصادی به وجود آورده است.
البته دیدگاه های اقتصادی نئوکلاسیک و تفکرات فن گرایی که در جایگزینی سرمایه طبیعی با سرمایه های مصنوع را ممکن می سازد، در مسیر توسعه کنونی مهم بوده است؛ که در این ارتباط هزینه های زیست محیطی و تخریب روند اکولوژیکی که اساساً با هیچ منفعتی قابل جبران نیست نادیده گرفته شده بود.
در واقع سیاستهای اصولی توسعه پایدار در چهار مقوله زیر قابل تقسیم است ( Hardoy 1992, pp. 3-5.
1- به حداقل رساندن مصرف منابع طبیعی تجدیدناپذیر (مانند سوختهای فسیلی و منابع کافی).
2- پایدار ساختن مصرف منابع طبیعی تجدیدناپذیر (مانند آبهای زیرزمینی، خاک و گیاهان).
3- نگهداشتن حد تولید ضایعات و آلودگیها در میزان ظرفیت جذب محلی و جهانی (مانند گازهای گلخانه ای، مواد شیمیایی نابودکننده اوزون و زباله های سمی).
4- تأمین نیازهای پایه انسانی و اجتماعی ( مانند دسترسی به ابزار معیشت، داشتن حق انتخاب، مشارکت در تعیین سرنوشت اجتماعیو دسترسی به محیط سالم و خدمات پایه).
این نظریه بعداً در ابعاد شهری و ناحیه ای تعمیم داده شد.
نظریه توسعه پایدار شهری
نظریه توسعه پایدار شهری، حاصل بحثهای طرفداران محیط زیست درباره ی مسائل زیست محیطی بخصوص زیست شهری است که به دنبال نظریه ی «توسعه ی پایدار» برای حمایت از منابع محیطی ارائه شد. توسعه پایدار شهری نیازمند شناسایی محدودیتهای محیطی برای فعالیتهای انسانی در ارتباط با شهرها و تطبیق روشهای طراحی در این محدودیتهاست.
در این نظریه موضوع نگهداری منابع برای حال و آینده از طریق استفاده بهینه از زمین و وارد کردن ضایعات به منابع تجدید ناپذیر مطرح است.( Blowers 1994, p. ).
نظریه توسعه پایدار شهری موضوعهای جلوگیری از آلودگی های محیط شهری و ناحیه ای، کاهش ظرفیتهای تولید محیط محلی، ناحیه ای و ملی، حمایت از بازیافت ها، عدم حمایت از توسعه های زیان آور و از بین بردن شکاف میان فقیر و غنی را مطرح می کند.
همچنین راه رسیدن به این اهداف را با برنامه ریزیهای شهری، روستایی، ناحیه ای و ملی که برابر با قانون، کنترل کاربریها و کنترل بیشتر در شهر و روستاست می داند. این نظریه به مثابه دیدگاهی راهبردی، به نقش دولت در این برنامه ریزی ها اهمیت بسیاری می دهد و معتقد است دولتها باید از محیط زیست شهری حمایت همه جانبه ای کنند.( Clark, 1992,pp.140-147)
این نظریه، پایداری شکل شهر، الگوی پایدار سکونتگاهها، الگوی موثر حمل و نقل در زمینه مصرف سوخت و نیز شهر را در سلسله مراتب ناحیه شهری بررسی می کند.
در یک دید اجمالی مبانی نظری مفهوم پایداری در شهر و ناحیه شامل این موارد می شود: کاهش آلودگی، نگهداری منابع طبیعی، کاهش حجم ضایعات شهری، افزایش بازیافتها، کاهش انرژی مصرفی، ایجاد جامعه جنگلی و درختان شهری و نواحی سبز، توسعه شهرهای کوچک برای کاهش اتکاء به شهر بزرگ، کاهش فواصل ارتباط، ایجاد اشتغال محلی، توسعه متنوع مساکن در مراکز اشتغال، ساختار اجتماع متعادل، حمل و نقل عمومی و کاهش ترافیک جاده ای ( Brehany, 1994,p.46)، مدیریت ضایعات بازیافت نشدنی، توزیع منابع و تهیه غذای پایدار محلی (Edward 1991 ,pp. 218-349).
به این طریق اولاً با جایگزینی منابع و نوسازی آنها، اتخاذ سیاست کاربری صحیح و محافظت از زمین بالا می رود، ثانیاً با توجه به برنامه ریزی شهری و ناحیه ای و ساماندهی فضا (Herbert, 1992, pp. 177- 181)، توسعه پایدار شهری حاصل می شود.
این نظریه راه رسیدن به این الگوها را از طریق برنامه ریزی های شهری، روستایی، منطقه ای و ملی در راستای نقش قانون و کنترل کاربریها می داند. این نظریه به عنوان دیدگاهی استراتژیک به نقش دولت در این برنامه ریزیها زیاد اهمیت قابل است و معتقد است، دولت باید از محیط زیست شهری حمایت گسترده ای نمایند.
برنامه ریزی شهری و توسعه پایدار
از آنجا که قرن حاضر و به ویژه 25 سال گذشته شاهد تحولات بی سابقه ای در زمینه های گوناگون سیاسی، علمی، فنی، اقتصادی واجتماعی، فرهنگی و کاربری زیستی، بوده است؛ انقلاب فراگیر ارتباطی و اطلاعاتی، نفوذ انسان به اعماق دوردست و قلب اتمها و مولکولها، پیشرفت سلاحهای هسته ای و فوق مدرن و رشد شتابان و لجام گیسخته جمعیت، استفاده ی بی حد از منابع طبیعی و غیره همگی نتایج فرآیند تمدن بشری در این قرن است. در این میان برنامه ریزی، طراحی و مدیریت شهری نتوانسته است نهضت زیباسازی شهری را بیافریند ( Blowers 1997 , p. 10)
در این ارتباط مکاتب مختلفی همچون مدرنیسم با توجیه اقتصادی از سرمایه داری کینز، صنعتی فوردیسم، مذهبی پروتستانیسم، و روشهای علمی عینی، کلیه شئون زندگی را به شدت تحت تأثیر خود قرار داده است و هیچکدام از نهضتهای شهرسازی نظیر کلان پیگرگرایی، متابولیسم شهری، ساختارگرایی، رفتارگرایی، نمادگرایی، انسان گرایی، طبیعت گرایی، آمایش انسانی، توان مقابله با مدرنیسم را نداشته است و اغلب در حد نظریه باقی مانده اند.
به جرأت می توان گفت شهرسازی قرن بیستم را از جنبه های عملی و اجرایی مدرنیسم شکل داده است و بیشترین ضربه را بر محیط زیست وارد آورده است.
در این میان مهیای شرایط زندگی سالم، کارکرد مؤثر شهرها، محافظت از محیط مصنوع و طبیعی، تعادل میان سرمایه گذاری های بخش عمومی و خصوصی، استفاده کارا از منابع که در گذشته در برنامه ریزی شهری سنتی مرسوم بوده، در برنامه ریزی شهری کلاسیک به چشم نمی خورد.
لذا انتقادهایی از برنامه ریزی شهری کلاسیک در زمینه های: سیاسی، تکنیکی، طرح، فرآیند، حرفه، جنبه های رقابتی، مسکن، فقر مسکن، ایجاد اجتماعات اقلیت نژادی، منطقه بندی، عدم توجه به تنوع گرایی و...گردیده و اغلب صاحب نظران شکست آن را اعلام نموده اند(Soja, 1986, p. 249).
در دنیای امروز بیشتر از یک میلیارد نفر فاقد سرپناه مناسب اند که بیشتر آنها در شهرهای جهان سوم زندگی می کنند(UNC, 1991, p. 10)
تخمین زده شده که بین سالهای 1990 تا 2000 حدود 700 میلیون نفر به جمعیت جهان اضافه شده که 80 درصد آنها در مناطق شهری زندگی می کنند (UN,1991,p.10)
در سال 1960 هشت تا از ده منطقه شهری جهان در جهان اول بوده، اما در سال 2000 هشت تا از ده شهر بزرگ جهان در آسیا و آمریکای جنوبی قرار دارد. لو(Lowe) معتقد است که 70 تا 75 درصد مساکن جدید در شهرهای جهان سوم غیر رسمی اند. تراکم زیاد، عدم وجود آب لوله کشی، بی نظمی فرمها، مناطق حاشیه نشین، مناطق فقیرنشین و... از این قبیل اند. این مسائل از نتایج برنامه ریزی شهری قرن بیستم و مکاتب مبتنی بر آن است (Lowe, 1992, p. 38)
از آنجا که برنامه ریزانی همانند «هاورد»، «گدس»، «شارب»، و «ابراکرامبی» مشروعیتی خاص در برنامه ریزی شهری بین الملل کسب نمودند. لذا در قرن 21 باید برنامه ریزان شهری جدید، چنین مشروعیتی را بدست آورند. آنها باید به مثابه یک اصلاح گر اجتماعی، خردگرای تکنیکی، نظم گرا، گفتگو گرنو، مدیر محیط زیست، ایجاد ساختهای پایدار، مشارکت گرا، ایجادکننده فرصتهای برابر، متعهد و فشارهای اجتماعی سیاسی اقتصادی در هر زمان عمل نمایند.
برنامه ریزان شهری قرن 21 به عنوان رهبران حرفه ای باید دارای «چشم استراتژیک» باشند. چون آنها سهم عمده ای در ساختار تمدنها دارند (Siddiq, 1992, p. 10).
دستور جدید محیط زیست مبتنی بر توسعه پایدار، یک فرصت استثنایی برای برنامه ریزان در کسب رقابت در مدیریت محیط زیست بوجود آورده است. بنابراین باید یک دریچه سیاسی پایدار برای برنامه ریزان شهری حرفه ای گشوده شود. اما آیا آنها توانایی رسیدن به چنین نقشی را دارند؟ اگر تئوری اصولی برنامه ریزی معاصر با دستورات پایداری همخوان شود، می توان به نتایج این توانایی امیداور بود. چون برنامه ریزان باید به دانش کنترل سیستمهای اداری و طراحی در محیط مجهز شوند.
برنامه ریزان حرفه ای شهری باید به عنوان «شبه قاضی»، «ارائه دهنده روش های بدیع»، «وضع کننده قوانین مناسب»، «رهبری و مدیریت محیط زیست»، «شغل آفرین» و «ایجادکننده رفاه» باشند. برنامه ریزان باید یک فضای فرهنگی خلق نمایند تا در گفتگوها، صحبت ها شنیده شود و در حمایت از توسعه پایدار و پایداری؛ ضمن رعایت نظریه اخلاقی به سیاست کاربری اراضی مناسب دست یازند (Mazzd, 1996, pp. 15-30).
روشن است حل بخشی از این مسائل، نیازمند توجه به تشکیلات تخصصی، ساختار آموزشی و برنامه های اجرائی مناسب دارد، تا افرادی برای این رشته آماده شوند، و حلقه اتصال میان توسعه پایدار و حرفه برنامه ریزی شهری برقرار گردد. در واقع برنامه ریزان باید در راستای اصول و چارچوب برنامه ریزی محیطی و توسعه پایدار حرکت نمایند.
سیستم برنامه ریزی کاربری اراضی فعلی باید دگرگون شود و اصول و سیاستهای برنامه ریزی کاربری اراضی از سطح جهانی به منطقه ای و محلی تعمیم داده شود. نقش دولتها و مشارکتهای مردمی در این حرکتها قابل توجه است؛ به نحوی که موانع ایدئولوژیکی هم در این ارتباط باید برطرف گردد. Owen. 1994, p. 139) .
لذا یکپارچکی در برنامه ریزهای صنعتی، اداری و غیره در سطح ملی و محلی ضروری است. در این میان باید بهینه ترین استانداردها برای کیفیت محیط زیست طراحی شده و بهترین تکنیکها برای کنترل آلودگی ها فراهم گردد. (Rydin, 1995, p. 369)
بر این اساس، برای برنامه ریزی شهری قرن بیست و یکم باید منشوری ارائه شود. در این منشور ابداع یک سیستم کارای برنامه ریزی محیطی در شهر باید مبتنی بر موارد زیر باشد:
1- برای حرکت از سیستم برنامه ریزی شهری موجود به یک سیستم برنامه ریزی شهری کارای مطلوب ضروری است موانع قانونی نیل به آن کاهش یابد.
2- باید در سیستم برنامه ریزی شهری کیفیت اجتماعی بهینه کالبدی بوجود آید.
3- هدف مرکزی یک سیستم برنامه ریزی کارای محیطی باید کاهش وابستگی به ماشین و اتکاء منطقی به حمل و نقل عمومی باشد.
4- هدف مرکزی یک سیستم برنامه ریزی کارای شهری باید کشمکش به جستجوی حلق مکانهای زیبا، سالم و امن برای زندگی باشد.
5- هدف مرکزی یک سیستم برنامه ریزی کارای شهری باید نزدیکی محل کار و زندگی در حومه های باصفا باشد.
6- در برنامه ریزی شهری جدید باید تناسب و هماهنگی میان شهرنشینی و نظامهای طبیعی بوجود آید.
7- در برنامه ریزی شهری جدید باید به هویت شهری توجه خاص مبذول گردد.
8- در برنامه ریزی شهری جدید باید شکل شهر جوابگوی نیازها و رفتارهای متحول جامعه باشد.
9- در برنامه ریزی شهری جدید باید ساماندهی و بهسازی بافتها بر اساس پایداری و ارزشهای فرهنگی صورت پذیرد.
10- در برنامه ریزی شهری جدید باید به ضایعات انرژی و مصرف بهینه آن توجه کافی شود.
11- در برنامه ریزی شهری جدید باید به نقش انرژی های جدید بخصوص انرژی های خورشیدی و باد توجه اساسی گردد.
بدیهی است، برنامه ریزی و طراحی «شهر اکولوژیک» و «شهر پایدار» جزء مسئولیت برنامه ریزان شهری در قرن بیست و یکم خواهد بود.
شهر اکولوژیک
مفهوم شهر اکولوژیک، رعایت ملاحظات زیست محیطی در توسعه و ادامه حیات شهر است، به نحوی که محدودیتهای اجتماعی در برابر انسان متناسب آنچه طبیعت ایجاد نموده باشد (Bookchin, 1982,p.140).
در شهر اکولوژیک، بدون تخریب طبیعت زندگی معنی دارد؛ لذا شهر برای لذا شهرنشینان مورد بهره برداری قرار می گیرد. در این شهر منطقه جغرافیایی تنها بر اساس مرزهای طبیعی تعیین می شود ( Crombie, 1989, p. 18) و هر منطقه در مجموع خودکفاست و نوعی جامعه اورگانیک برقرار است. در شهر اکولوژیک کل کارکرد شهری در فواصل سازگار و بهینه پیاده قرار می گیرد بنابراین وسایل نقلیه موتوری محدود گردد (Harvey, 1989, p. 18)
بدیهی است کاربریهای مختلف، مبتنی بر تلفیق عملکردهای مسکونی و اشتغال است؛ تا میزان رفت و آمد در شهر کاهش یابد. ایده ی «شهر فشرده» (Compact City)، «دهکده های شهری» (Aldous, 1992, p. 27)(Urban villages)، و«طراحی شهری زیر زمینی» (Golany, 1996, p. 50) جزء مبانی نظری شهر اکولوژیک است تا مردم پیاده به سر کار یا محل خدمات حمل و نقل عمومی بروند.
در واقع شهر اکولوژیک مبتنی بر طراحی اکولوژیک یعنی ادغام فرآیندهای زنده و کاهش آثار تخریب زیست محیطی قرار دارد (Vander 1996, p. 52). این الگو به سلامت، زیبایی، آسایش، امنیت، عوارض فرهنگی و سنتها در توسعه فشرده و متنوع احترام خاصی قائل است.
سه عنصر مهم اکولوژیکی، مردم، اقتصاد و محیط باید زبان طراحی جدید شهری در قرن بیست و یکم باشد (Sale, 1991, p. 52)
طراحی اکولوژیکی با مفهوم پایداری باید همخوان باشد. بر این اساس نوع طراحی باید از اصول زیر تشکیل شده باشد:
1- محلی بودن راه حلها.
2- توجه به جنبه های اکولوژیکی در طراحی.
3- طراحی یا طبیعت و حداقل دخالت در طبیعت.
4- طراحی با مردم.
5- مرئی کردن طبیعت.
6- الهام از هندسه طبیعت.
7- حداقل به عنوان یک نظام بسته.
8- تعادل بهینه بین جمعیت و منابع.
9- کاهش حداقل توسعه افقی.
10- حفظ سنتهای فرهنگی.
بدین ترتیب طراحی شهری قرن 21 اجتماع گرا، مقیاس کوچک، محلی، تکنولوژی مناسب، انسان گرا، توجه به استفاده کنندگان، توجه به زمینه و فرهنگ، هزینه کم، طراحی از پایین به بالا، جامع و فراگیر و آزادی خواهانه خواهد بود و از منابع موجود منطقه خود بهره برداری می نماید.
شهر پایدار
مبانی نظری برنامه ریزی «شهر پایدار» مبتنی بر حفاظت از اراضی، الگوی توسعه پایدار شهری، زیر بنای مفید، تجدید نظر در شکل شهرها، کنترل رشد، صرفه جویی در انرژی ساختمانی، تراکم متعادل، تغییر در کاربریها، حفظ فرهنگ و سنت و ارزشها، روی آوری به مصالح و هنرهای بومی، طراحی بر مبنای عابر پیاده، استفاده از دوچرخه، استفاده کاراتر از زمین، استفاده بیشتر از اراضی درون شهر و بافتهای خالی، استفاده جدید از بناهای قدیمی، احیاء اراضی تخریب شده، دوری از مکانهای دارای آسیب از قبیل مسیلها و فرسایش و لغزش و گسل، ....، پایداری مسکن، توجه به شبکه ای پیوسته از فضاهای سبز محله ای و ناحیه ای در شهر، ایجاد باغچه های شهری است.
این نظریه تلفیقی از مکتب طبیعت گرائی و توسعه پایدار و فرهنگ گرایی با استحکام مبتنی بر تکنولوژی و سازه های قوی را پیشنهاد می کند.
اقتصاد شهر پایدار باید متکی بر اشتغال زایی، صنعت و تجارت پایدار بدون تأثیر نامطلوب در طبیعت باشد. لذا حداقل آلودگی، مصرف کم انرژی از اصول شهر پایدار است.
شهر پایدار از نظر مدیریتی مبتنی بر چگونگی اتخاذ سیاستهای سرمایه گذاری و تصمیم گیریها برای آینده ی شهر خواهد بود. در شهر پایدار از مدیریت گسترش بزرگراهها به عنوان فاکتوری در توسعه بی رویه شهر جلوگیری می شود، چون هر چه شهر بزرگتر باشد از اطراف خود بیشتر طلب می کند و خطر تخریب محیط زیست افزایش می یابد (Douglas, 1983, p. 75).
بنابراین برنامه ریزان و مدیران شهری، نظام شهری را به عنوان یک کل در نظر گرفته تا کالبد شهر بر محیط طبیعی و بیوسفر منطبق باشد. بزرگتر شدن شهر، مهاجرت، مسئله کمی و کیفی آب، بهره برداری از سفره آبهای زیرزمینی، آلودگی هوا، سلامتی شهروندان، طولانی شدن سفرهای درون شهری، پر هزینه بودن زیرساختها و تخریب اراضی را به همراه خواهد داشت.
بدیهی است سه عامل مشکل آفرین را آب، مواد زاید و آلودگی هوا می توان ذکر نمود (Wolm, 1965, p. 66). اندازه بهینه شهر پایدار مبتنی بر تعادل محیط، بیوسفر با جمعیت و اقتصاد و اشتغال است.
نتیجه:
نظریه توسعه پایدار و توسعه پایدار شهری مستلزم تغییر زیرساختهای سیاسی، اجتماعی، کالبدی و اقتصادی است. باید مدیریت توسعه منطقه ای و شهری بر مبنای چارچوب اصول توسعه پایدار فراهم گردد و برنامه ریزان شهری از آثر مخرب مدرنیسم و فرامدارنیسم بر شهرها و شکست آنها در مبانی نظری خود تجدیدنظر نموده و منشور پایداری را در شهرها و برنامه ریزیها مد نظر قرار دهند.
برنامه ریزان و مدیران شهری قرن بیست و یکم باید طرحهای جامع مبتنی بر حوزه های آماری را کنار گذاشته و شکست آنها را اعلام نمایند. لذا در پی ارائه طرحهای شهری به مدت حداقل یکصد سال و در ارتباط با محیط بومی و طبیعی قدم بردارند.
آنها باید به یک پتانسیل سنجی برای شهرها در زمینه حفظ جمعیت متناسب با منابع و اقتصاد و فرهنگ دست یازند. مسئله بخشودگی مالیاتی برای فعالیتهای هماهنگ با محیط، حمایت مالی از فعالیتها، وضع قوانین و مقررات دقیق تر و برنامه های آموزشی در حرکت آینده ضروری است.
نویسنده: دکتر کرامت ا... زیاری