تحلیلی از تعامل فرهنگ و کالبد شهر
تحلیلی از تعامل فرهنگ و کالبد شهر ـ نمونه موردی اصفهان دوره صفویه 1391/06/30
نوشـــــــــــته ی : فرشته حبیب -
خــلـاصــــــــــــــه : اخیراً در عرصه های گوناگون علمی، تلاشهایی صورت گرفته تا علوم را از انزوای شناخت شناسیک خود خارج کنند. چرا که علوم مختلف بیشتر سرگرم مناسبات درونی خود هستند تا دریافت واقعیتها. شهرسازی نیز با توجه به تحولات فکری، فلسفی و علمی اخیر، دستخوش تحولات بنیادین شده است. در شهرسازی امروزی بسیاری از مردم گرایش به خدمات شهری مدرن و سنتی دارند. بسیاری این پدیده را نشانه ای از ظهور مجدد حکمت شهودی کهن می دانند، در حالی که بسیاری آن را جریانی کاذب و ناشی از برخی انحرافات فرهنگی، ارزیابی می کنند. بیرون از این دو تحلیل دیدگاه-هایی وجود دارد که این پدیده را نه مسیری قهقرایی و نه بی اهمیت و انفعالی تلقی می کند. در این مقاله سعی شده تاثیر فرهنگ ایرانی در زمان وبستر مکان در تجسد کالبدی اش یعنی اصفهان دوران صفویه (1778-1535) مورد بررسی قرار داده، و نقش عوامل فرهنگی در شکل گیری کالبد شهر مورد بررسی قرار گیرد.
چكيده
اخیراً در عرصه های گوناگون علمی، تلاش هایی صورت گرفته تا علوم را از انزوای شناخت شناسیک1 خود خارج کنند. چرا که علوم مختلف بیشتر سرگرم مناسبات درونی خود هستند تا دریافت واقعیت ها. شهرسازی نیز با توجه به تحولات فکری، فلسفی و علمی اخیر، دستخوش تحولات بنیادین شده است. در شهرسازی امروزی بسیاری از مردم گرایش به خدمات شهری مدرن و سنتی دارند. بسیاری این پدیده را نشانه ای از ظهور مجدد حکمت شهودی کهن می دانند، در حالی که بسیاری آن را جریانی کاذب و ناشی از برخی انحرافات فرهنگی، ارزیابی می کنند. بیرون از این دو تحلیل دیدگاه هایی وجود دارد که این پدیده را نه مسیری قهقرایی و نه بی اهمیت و انفعالی تلقی می کند. در این مقاله سعی شده تاثیر فرهنگ ایرانی در زمان وبستر مکان در تجسد کالبدی اش یعنی اصفهان دوران صفویه (1778-1535) مورد بررسی قرار داده، و نقش عوامل فرهنگی در شکل گیری کالبد شهر مورد بررسی قرار گیرد.2
مقدمه
ارتباط متقابل همه فرهنگ ها امکان انتخابی گسترده در اختیار انسان می گذارد، به وی فرصت می دهد در آن واحد در حیطه های گوناگون حاضر باشد. به علاوه ، همانطور که در الگوی تحقیقات علمی، در عین آن که پدیده ها از هم جدا نیستند و جزئی از مجموعه ای وسیع اند، ناچاریم برداشتی تقلیلی اتخاذ کنیم تا جنبه های گوناگون یک پدیده را به تفصیل و در جزئیات دریابیم، در حیطه فرهنگی نیز ناگزیریم دو گونه عملیات مقارن انجام دهیم. نخست فرهنگ خاص و متمایزی را که از آن خود است شناخته و آن گاه به هر طریق که می توانیم این فرهنگ را در قلمرویی بیکران جای دهیم، قلمروی که در آن همه فرهنگ ها در هم می آمیزند تا حافظه ای جمعی بیافرینند که از آن کل بشریت است.
هر ساختار معنایی که در آن معنای مستقیم، اولیه و تحت اللفظ، نشان از وجود معنای دیگری دارد که غیر مستقیم، ثانویه و مجازی است و تنها با دستیابی به معنای نخستین قابل درک خواهد بود، واجد ساختاری نمادین است . ریکور3 رمزگشایی گفته هایی را که معنای دوگانه یا چندگانه دارند ( یعنی در واقع عمل تفسیر را ) چنین تعریف می کند :" تفسیر یکی از کارهای تفکر است مشتمل بر رمزگشایی معنای نهفته در معنای آشکار، و گستردن سطوح معنایی مستتر در معنای تحتاللفظ " (ریکور،1974). پس نماد و تفسیر هم بسته اند، هر جا که معناهای متعدد وجود داشته باشد تفسیر هم هست. معنای پنهان گفته های نمادین را می توان به شیوه های گوناگون تفسیر کرد. عالم الهیات این معنای نهان را از ورای مراسم دینی، اسطوره¬ها و اعتقادات در می یابد، شاعر در فرافکنی تخیل خلاق. هر حیطه ای از درک و فهم، با زبان خود سخن می گوید و هر شیوه هستی، وجه انکشاف خود را دارد و هر شناختی به کلید تفسیر خاص خود آراسته است.
زبان شهرسازی بخش قدیمی اصفهان یعنی مجموعه نقش جهان، مانند زبان هر اثر هنری دیگر، پیامهای فرهنگی دوره خود را انتقال می دهد، یعنی مقولات فرهنگی را نمادین می کند. بدیهی است قصد این نوشتار آرمانی کردن دوره ای در گذشته
نیست، بلکه هدف آموختن از گذشته برای آینده است. هر چند در دوره ای که از آن نام برده شد. کج تابی های فراوانی نیز وجود داشته است. مشخصه بزرگ این دوره نوجویی و نوخواهی نظام فرهنگی بود تا آن جا که در بسیاری از عرصه ها به ایجاد فرهنگ نوینی از شعور اجتماعی، ادراک فضایی و فهم ارزش های هنری توفیق یافته است.
دوره میانه حکومت صفوی به دلیل پایگاه مقتدر سیاسی/ اجتماعی و آزاداندیشی، زمینه بسیار مستعدی برای شکوفایی استعداد هنرمندان و صنعتگران فراهم شد. آنان نیک می دانستند که هنر با نوآوری معنا می یابد و نوآوری یعنی بدعت گذاری، نه تکرار و تقلید گذشته. هر صدایی در روح ما برخاسته از آگاهی و به عبارت دیگر فرهنگی خاص است.
دست آورد گرانقدر توسعه شهری اصفهان با سازمان دهی فضای باز چون مفصل پیوند بخش کهن و بخش نو، (مجموعه شهری عظیم میدان نقش جهان و محور چهارباغ ) و خلق شاهکارهای معماری چون پل خواجو، سی و سه پل، مسجد شیخ لطف الله در دوره ای حاصل شد که نظام مدیریت و سازمان های وابسته به آن قابلیتهای بسیاری در پذیرش نوآوری و فراهم کردن میراث ارزشمندی از هنر معماری و شهرسازی نشان دادند.
عوامل موثر در شکل گیری کالبد شهر اصفهان در دوره صفویه
مهمترین نکته در طراحی شهری این دوره زبان مجازی و رمزی معنای درونی آن است، که منبعث از فرهنگ ایرانی که آمیزه ای از- ملی، مذهبی ، مدرن – است می باشد. در تحلیل مبانی طراحی شهری این دوره غالب مطالعات انجام شده، بررسی صرفاً تاثیر مذهب بر کالبد بوده مانند نصر، اردلان و بختیار، یا ملاحظات زیباشناسانه بر کالبد بوده مانند پل الیور و آشی هارا ، یا دیدگاهی اسطوره¬ای به موضوع بوده و مبانی طراحی را در اساطیر قوم ایرانی نشان می دهند. اینان معتقدند که مبانی طراحی را باید در الگو یا الگوهای کهن قوم ایرانی جستجو کرد .مانند، شریعتی، حبیبی، بهار. دیدگاه پوپ و پیروانش نیز مبنای همه هنرهای ایرانی که معماری و شهرسازی را نیز در بر می گیرد اندیشه بازسازی بهشت، به مفهومی که کهن الگوی آن در لاهوت بوده و یا صرفا عملکردی، تحلیل می کنند.
در این پژوهش به مبنای طراحی شهری در دوره مورد بحث از دریچه فرهنگی آن می نگریم و با توجه به رویکردی که نسبت به فرهنگ ایرانی که آنرا آمیزه ای از ملی (محلی)، مذهبی (سنت)، ومدرن (نوگرا) دیده4 مبانی طراحی شهری دوره را بازتابی از این فرهنگ یافته؛ چرا که، ما به یمن قوه نقد وتامل نسبت به خود که آن را مدیون هویت و فرهنگ مدرن خویشیم، با جهان معاصر هماهنگ می-شویم و ارتباط برقرار می کنیم، لذا در این حیطه، پس از چالش در اوضاع اقتصادی و اجتماعی و طبیعی، کالبد شهر را به ایجاز توصیف می نمائیم. چالش کالبد در ارتباط با محیط و شرایط جغرافیایی چون قابل نقد علم است، منطقی تر صورت می پذیرد، ولی سر فضای فرهنگی بدون دل دادن به داستان معنویت و تجرید آن صورت نمی پذیرد.
اوضاع تاریخی و اجتماعی
•این دوران همزمان با گذار از دوران خاموشی به عصر روشنگری در تمدن غرب است و همچنین دوران کلاسیک عثمانی (1778-1535 میلادی).
•این دوره را می توان دوران تجدید سازماندهی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران به حساب آورد.
فرهنگ و جهان بینی
•بخش بزرگی از اسطوره های معادشناختی دین زرتشت در متافیزیک شیعی ایرانی راه یافته است (کربن، 1374؛ و شایگان، 1380).
• اعتقاد به دیاره دوازده هزار ساله ای که در جهان شناسی مزدایی به استحاله نهایی و پاکسازی کامل جهان ختم می شود، ایرانیان را آماده پذیرش چنین اندیشه ای می کرد. امام غایب نیز همچون سوشیانت (زرتشت آینده) و کیخسرو، این قهرمان قائم به قیامت در شاه نامه، در این جهان محجوب و مستور، اما در جایی دیگر حاضر است (بهار،1376) .
• مضمون عمیق این پیام یعنی استحاله آخر زمان، که ذهنیت ایرانی آن را با تمام وجود تجربه و احساس کرد، دست نخورده باقی مانده است.
• پیوند عرفان ابن عربی با حکمت اشراق سهروردی و تاملات عرفانی تشیع، زمینه ساز ظهور بینش اصالت وجودی شد که صدرای شیرازی آن را در مکتب اصفهان (قرن دهم و یازدهم .ه) به اوج کمال رسانید (کربن،1361وشایگان،1380).
•حکومت صفوی با تکیه بر اصول مذهب شیعه، تصوف، عرفان، نو- افلاطونیان، نجوم مذهبی، علم تاویل و استحالات تمثیلی دین زرتشتی موفق شد قدرتی گسترده در منطقه بدست آورد. این مکتب در آن دوران در سرتاسر عراق و سوریه و هند که ارتباط قوی با ایران داشتند پراکنده شد و مکتب اصفهان (اورسل ، 1974) نام گرفت.
• فرهنگ ملی در چهار چوب مذهبی که متاثر از دنیای مدرن آن دوران بود، دوباره متولد شد.
اصول اعتقادات
زبان رمزی5: اعتقاد به علم تاویل و هرمنوتیک، هم شاعرانه و هم هندسی و ریاضی.
وحدت وجود6: حکمت وحدت وجود پایه متافیزیک صوفی ست. استمرار بین خدا وجهان، که باجمله شهادت، "لااله الا الله" تعریف می گردد. بمعنای هیچ حقیقتی جز حقیقت مطلق وجود ندارد، و آیه،"بگو: خدا یکی ست".
عالم کبیر و عالم صغیر7: این نوع جهانشناسی معتقد به سلسله مراتبی از جهان های مختلف می باشد.(تصویر شماره 1)
انسان کامل8: جهان صغیر و کبیر همچون دو آینه روبه روی یکدیگر قرار گرفته اند، و در هر یک دیگری منعکس می شود. "مثل "افلاطون و"کلمه" در اعتقاد فیلون که "نخستین صادر شده ازخدا" است و همه "مثالها"در آن جمع آمده است.
اسماء و صفات الهی9: (ذکر) راهی است برای رسیدن به حقیقت ریشه و جوهره همه چیز است.
آفرینش و جهانشناسی10: آفرینش راهیست که مخلوقات را از لاهوت به ناسوت می آورد بعبارت دیگر از شکل رمزی به شکل موجود یا از شکل ذهنی به شکل عینی . دنیا آینه ایست (تصویر شماره 2)
وصال 11: وصال را عموماً به صورت تصفیه تدریجی قلب و وصول به فضایلی روحانی می دانند.
وحدت ادیان: باور براین است که هر پیغمبر کلمه ایست که زبان الهی را می سازد. و شرایع الهی همه راههایی هستند که به یک مقصد می رسند.
" قلب من گنجایش هر صورتی را پیدا کرده است: چراگاه غزالان است و صومعه راهبان،
بتخانه اصنام است و کعبه حاجیان و الواح تورات و کتاب قرآن
من پیرو دین عشقم: راهی که نافه عشق برود، همان دین من است و ایمان من (ابن عربی) ".
ادراک شهری و تاثیر فرهنگ بر کالبد
به اختصار در دو نمودار ذیل که در یکی استحاله فرهنگ ملی و مذهبی، با تجلی جهان بینی متکی بر استحالات تمثیلی متافیزیک شیعه، زرتشتی، نوافلاطونیان و نجوم مذهبی(کربن، رضی، شایگان، بختیار) در تجسد کالبدی آن یعنی کالبد شهر (نمودار شماره 1) و در دیگری فرهنگ نوگرادر تجسد کالبدی آن یعنی کالبد شهر نمایش داده می شود. (نمودار شماره 2)
پس از چالشی که در رابطه با جهان بینی این دوران که متاثر از مکتب فلسفی مذهبی اصفهان و نتیجتاً فرهنگ آن دوره و همچنین اوضاع اقتصادی آن روز که متاثر از جهان بینی دورانش و اعتقاد بر انسان کامل یا مرشد کامل یا خدا موبد، خدا شاه بوده نمودیم، و با توضیح اینکه قصد این نوشتار آرمانی کردن دوره ای در گذشته نیست بلکه هدف آموختن از گذشته برای آینده است. نتیجتا به اختصار در نمودار صفحه پیش که در یکی استحاله فرهنگ- ملی و مذهبی- با تجلی جهان بینی متکی بر استحالات تمثیلی متافیزیک شیعه، زرتشتی، نوافلاطونیان و نجوم مذهبی در تجسد کالبدی آن یعنی کالبد شهر و در دیگری فرهنگ نوگرا در تجسد کالبدی آن یعنی کالبد شهر نمایش داده شد. در نمودار اولی ماحصل آن جهان بینی و اصول اعتقادات نمادگرایی به ایجاز نمایش داده شده است و تجلی آن در تجسد کالبدی یعنی کالبد شهر چالش شده. ستون اول که مبین اصل نخستین یعنی زبان رمزی و تاویل است به بهترین وجه در شهرسازی اصفهان قرن شانزده و هفده متجلی است چنانچه:
• زبان رمزی: هنر به طور عام و معماری و شهرسازی به طور خاص به منزله دستگاهی از نشانه-هاست، بدین ترتیب از جهاتی می توان آن را قابل مقایسه با نظامی از نشانه های قراردادی که دارای مناسباتی درونی می باشند یعنی زبان – به معنای گسترده آن دانست. ویتگنشتاین زبان را شکلی از زندگی می داند و اشتراوس اسطوره را بیان تجربه زندگی. از اینرو دریافت منطق شکل دهنده آنها به معنای شناخت ساز و کار کنش ذهنی است. اگر بتوان کارکرد ذهن آدمی را در نحوه ساختن اسطوره و زبان تعیین کرد، آنگاه می توان کارکرد ذهن را در سویه های دیگر نیز تعیین نمود که این هر دو بیانگر زبان ناخودآگاه، اراده قدرت و شیوه های حاکم تولید هستند. زبان بصری حتی دقیق تر از زبان کلامی عمل کند. هر بنا واژه ای است که معنای آن در گزاره تعیین می شود یا به عبارتی دیگر نظام درونی بین واژگان است که معنای آن را معین می کند. این نظم ما را به اصل نظم هدایت می کند .12
• وحدت وجود : عرفا بر این باورند، وجود پدیده ای واحد است، که در مراتب متعدد هستی در لباس موجودات ظاهر شده است. بر اساس این اعتقاد، عرفا همه آفرینش را در یک وجود می دانند و در دفاع از این نظریه از قرآن شاهد می آورند. در مجموعه نقش جهان کلیت شهرسازی به عنوان واحد عمل می کند و نشان دهنده هویتی بهم پیوسته است. به عنوان منظومه ای از نمادها قابل بررسی است. یک زمینه در حالتی جامع تر، خود به عنوان شکلی از یک متن مطرح می گردد. رنگها، شکلها و مصالح حس وحدت را القاء می کنند. این مبحث مبین مبحث کلیت است. بصورت نمادین این وحدت در گنبد به مفهوم سپهر و آسمان و همچنین نورگیرهای سقفی نمایش داده شده است.
• عالم کبیر و صغیر : وجود عالم مثال در تفکر ایرانی – شرقی رابطی بود بین عالم مادی – جسمانی و عالم مجردات، و انسان از طریق ارتباط با عالم مثال، با کلیت واحد تجرید شده رابطه برقرار می کرد. چگونگی بیان جهان هستی نوعی معرفت به همراه داشت. در واقع شهود و تعقل از هم جدا نبود. نمادگرایی در زندگی روزمره انسانها جاری بود. فرایند شکل گیری فضای شهری و کالبد شهر عمل آئینی بود و صرفا پاسخگویی به جنبه های شکلی و کالبدی به صورت کنار هم قرار گرفتن عناصر، بدون توجه به اینکه کلیت چیزی فراتر از مجموعه ای از عناصر می باشد، نبود. کلیت شهر همانند هر سیستمی با عناصر و روابط و نسبت های درونی بین آنها قابل تعریف است. عالم مثال رابطی بین عالم مادی و عالم مجردات، هر جزء (عالم صغیر) در موقعیتی دیگر کلی (عالم کبیر) را تشکیل می دهد. این مبحث تاکید بر کلیت شهرسازی و نظام موجود در این کلیت در جهت حس وحدت مطبوع است.
• آفرینش و جهان شناسی : نظیر کارکرد ذهن انسان در نحوه تبدیل عینیت به ذهنیت یا ساختن اثر هنری و یا اسطوره و زبان است. یعنی مخلوقات، نمادها، کلمات از دنیای الهی به دنیای انسانی منتقل می شوند. مخلوقات بدنبال رجعت به مبداء هستند. به عبارتی تقلیل ماده و افزایش روح یا در فرم شهرسازی تقلیل توده و افزایش فضا.
انسان کامل : خدا – موبد، خدا – شاه، خشتر، کدخدا. رهبر معنوی به عنوان مرشد کامل، سایه خدا. ماحصل این طرز فکر اقداماتی بوده است که در زمینه اقتصادی بوقوع پیوسته، همچون تبدیل ملوک الطوایفی در اقطاع به تیول داری قاهر و متمرکز دولتی، تجدید نظر در دیوان، در مقابل محاکم شرع، بر پا گشتن محاکم عرف جهت محدود کردن اختیارات محاکم شرع، و یا در زمینه مدیریت شهری، اقداماتی که بوقوع پیوست، چون مدیریت اصناف، خدمات و تاسیسات شهری، ارتباطات، کشاورزی، تجاری، صنعتی، خدمات عمومی و امنیتی مالکیت کلیه عوامل و عناصر تولید، سیستم آبیاری، تبیین سیستم نوین مدیریت شهری است .
در نمودار بعدی، تجسد کالبدی فرهنگ نوگرا در کالبد شهر به ایجاز نمایش داده شده است ماحصل آن نوجویی و نو خواهی نظام فرهنگی و ایجاد فرهنگ نوینی از شعور اجتماعی، ادراک فضایی و فهم ارزش¬های هنری بود. در شهرسازی این دوره:
• انسان گرایی: اعتماد به نفس انسان مجدداً متجلی می گردد. طراحی مرکز جدید شهر، تغییر مرکز شهر از کنار مسجد جامع به جای جدید بر مبنای تعیین توسعه صحیح شهر و مقتضیات زمانه، تدوین محاکم عرف در مقابل محاکم شرع بر مبنای اصول فرهنگی و سنتی به نشانه جدائی حکومت و مذهب، نمایشگر انسان گرایی و اعتماد به نفس انسان این دوره می باشد. مطرح بودن فضای انسانی بیش از مقیاس انسانی در طراحی شهری.
• طبیعت گرایی، تسلط بر طبیعت در مقیاس کلان، هماهنگی محیط مصنوع با طبیعت، طراحی منظر و باغ سازی، توافق و همزیستی محیط مصنوع و طبیعت.
• باز سازی و احیاء مفهوم طراحی شهری، به عنوان یک تخصص و خلق فضای شهری، امتزاجی از علوم و هنرها ( فلسفه، توسعه شهری، معماری، طراحی شهری، طراحی منظر، سازه و مینیاتور). طراحی شهری در مقیاس کلان، طراحی میدان در مقیاس کلان، پیدایش مفهوم خیابان، طراحی محور جدید توسعه شهری، انتخاب خردگرایانه جهت توسعه. آمیزشی از طراحی خردگرا و ارگانیک (ترکیب عقل و احساس)، جمع آوری روال کهن و اوضاع و احوال جدید جهان آن روز (اتحاد بین جدید و قدیم ) ، چشم از زمین به آسمان کشیده می شود و انعکاس آسمان بر زمین است (حرکت و پویایی) توازن و تعادل بیش از تقارن که ویژگی معماری و شهرسازی اسلامی است مطرح می گردد (توازن و تعادل).
از آنجا که شناخت اولیه و ایده پردازی مبتنی بر تفسیر13 است و روش تحقیق از طریق قیاسی14حاصل می شود نظریه های بنا نهاده شده تنها جنبه فرضیاتی را دارند که هیچگاه به طور کامل ثابت نمی شوند. روش شناخت بر اساس تجزیه جزییات شروع نمی شود بلکه نظریه ها و فرض ها و مسائل منتج شده از آنها می تواند مرحله اول شناخت باشد سپس این فرضیات به کمک روش های تجربی و آوردن نمونه ها در جهت حک و اصلاح فرضیات بعنوان بنیان اثباتی، می تواند تکمیل کننده باشد.
نتیجه گیری
زندگی شهری به عنوان نماد و تجسم کالبدی مفاهیم سیاسی – عقیدتی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خود از تمامی اشکال گذشته بهره می برد و آنها را به کار می گیرد. هنر و فرهنگ، دیری است که با شهرها عجین شده اند.
در شهرها بود که مردم برای تبادل نظر و هماهنگ کردن خلاقیت های یکدیگر گرد هم آمدند و مازاد درآمد اقتصادی که می توانست حامی هنرها باشد انباشته شد و باز در شهرها بود که مخاطبان تشویق گر و منتقد حضور داشتند. نمادهای فرهنگ شهری یونان، ورزشگاه، آسایشگاه، و تئاتر بود – که مشوق تبادل فرهنگ از راه سفر و زیارت، یعنی در واقع طلایه دار جهانگردی فرهنگی کنونی، بودند.
شهرها خود نیز مصنوعات فرهنگی هستند. بسیاری از آنها برای آنکه آراسته و تبدیل به زایندگان زندگی سعادتمندانه گردند، هنرمندان، طراحان و معماران را به کار گماردند. این سنت امروز نیز کاملا زنده است. در چالشی که نمودیم تبلور فرهنگ ایرانی را که آمیزه ای از فرهنگ و هویت ملی و مذهبی و مدرن می باشد در ظرف کالبدی اش یعنی شهر دیدیم.
این نمود همان است که سبب زایش احساسی می گردد که کالبد شهر چون خانه و فراتر از آن، چون بهشت، خانه گمشده و موعود انسان خود را بنمایاند .مشاهده کردیم که کالبد در ظرف مکانی در گذر زمان متاثر از فرهنگ مردمانش می باشد. و هنگامیکه این نگاه فرهنگی با آگاهی در کالبد نمود می یابد، انجاست که سخن از زیبایی واعتلای کیفی نیز به میان می آید.
فرهنگ، تلقی و دیدگاه ما از جهان، شیوه زیست جمعی و فردی ما، نشانی از هویتمان، مجموعه در هم تنیده ای از اعتقادات، ارزشها و شیوه های رفتاری نامیرا، تجلی هنر، موسیقی و ادبیات متکی بر الگوهای ملی، مذهبی، و مدرن است.
فرهنگ ملی، مجموعه همه ارزشهای الگوهای کهن و اساطیریمان است وفرهنگ مذهبی، حاصل اعتقادات شرعی و سننمان می باشد و فرهنگ مدرن، در ارتباط با سایر فرهنگها و به صورت تحلیل و نقد خود و نوآوری است.