معماری و موسیقی
معماری و موسیقی
خــلـاصــــــــــــــه : نگاشته پیش رو نگاهی تحلیلی بر مجموعه مقالاتی در باب موسیقی و معماری است که توسط گروهی از اندیشمندان این دو عرصه هنری در قالب کتابی تحت عنوان "معماری و موسیقی" به چاپ رسیده است. چاپ نخست این کتاب در زمستان 1369 توسط موسسه علمی و فرهنگی فضا منتشر شد. بنا بر یادداشت ناشر:"به روز و شب¬هایی که آرامش شهروندان ما با غرش¬هایی که طعم ضد انسانی داشتند شکسته می¬شد" بحث در عرصه¬ای چنین گسترده، کاری بس ارزشمند و شایسته قدردانی است. چندان که تا به امروز نیز این کتاب به عنوان یکی از معدود مرجع¬های قابل استناد برای تحقیقات و پایان نامه-های دانشجویان این دو حوزه همچنان جایگاه خود را حفظ کرده است."
مقدمه
نگاشته پیش رو نگاهی تحلیلی بر مجموعه مقالاتی در باب موسیقی و معماری است که توسط گروهی از اندیشمندان این دو عرصه هنری در قالب کتابی تحت عنوان "معماری و موسیقی" به چاپ رسیده است. چاپ نخست این کتاب در زمستان 1369 توسط موسسه علمی و فرهنگی فضا منتشر شد. بنا بر یادداشت ناشر:"به روز و شب¬هایی که آرامش شهروندان ما با غرش¬هایی که طعم ضد انسانی داشتند شکسته می¬شد" بحث در عرصه¬ای چنین گسترده، کاری بس ارزشمند و شایسته قدردانی است. چندان که تا به امروز نیز این کتاب به عنوان یکی از معدود مرجع¬های قابل استناد برای تحقیقات و پایان نامه¬های دانشجویان این دو حوزه همچنان جایگاه خود را حفظ کرده است."
از ویژگی¬های بارز این کتاب که بر اعتبار آن افزوده، این است که نویسندگان مقاله¬های آن،به طور عمده از سرشناس¬ترین و معتبر¬ترین فعالان این دو حوزه در روزگار ما بوده و یا هستند. نامهای آشنایی چون منصور فلامکی، زنده یاد امانوئل ملک اصلانیان، حسین دهلوی، خسرو سینایی، علی اکبر صارمی و ... آنچنان وجهه¬ای برای این اثر آفریده¬اند که کمتر کسی جرات وارد آوردن هرگونه ایراد یا ارائه هر نوع نقدی بر آن را به خود داده است. در فضایی چنین مطلق، طبیعی است که در بسیاری از رساله¬ها و تحقیق¬های اخیر نیز، بدون هیچ ملاحظه¬ای، به مقاله¬های این کتاب همچون وحی منزل استناد شود. بدون توجه به این مطلب که بیشتر نگارندگان آن کتاب، فقط در یکی از دو حوزه معماری یا موسیقی صاحب تخصص بوده و از این رو در بسیاری موارد از نوعی نگاه یک سویه و کمتر تخصصی، به عرصه دیگر نگریسته¬اند.
در مقاله حاضر، تلاش شده تا با حفظ احترام و شان والای نویسندگان آن کتاب و همچنین توجه به ارزش و اهمیت ارائه این اثر در چنان برهه¬ای از زمان، پاره¬ای دیدگاه¬های انتقادی و همچنین نکاتی چند برای روشن¬تر شدن زوایای تاریک این بحث مطرح شود. در این مقاله تلاش خواهد شد تا پس از ارائه برخی دیدگاه¬های کلی، تعدادی از مقاله¬های این کتاب، مستقیما مورد بررسی قرار گیرند.
معماری و موسیقی، در تناظر یک به یک
از اوایل قرن نوزدهم، با مطرح شدن تكنولوژي به عنوان مهمترين عامل تاثير گذار بر زندگي انسان مدرن، پيوندي غير قابل انكار بين زمينه هاي مختلف هنر برقرار شد كه نتيجه تاثير شرايط جديد اجتماعي بود. در سالهاي بعد نيز با رخ دادن وقايع مهم تاريخي در عرصه جهاني همچون دو جنگ جهاني و تبعات و تاثيرات آنها بر اركان جامعه، هنر¬ها رفته رفته به سوي هدفي واحد گرايش يافتند. در همين راستا پيوند بين رشته هاي گوناگون هنري بيش از پيش مطرح شد. از همان زمان پيوند انكار ناشدني بين موسيقي و معماري توجه انديشمندان را به خود جلب كرد. حاصل اين توجه، انبوه مقاله¬ها و سخنراني¬هايي است كه نظریه¬پردازان هر دو رشته در اين زمينه ارائه كرده¬اند.
با وجود این، پرسش اینجاست که آیا می¬توان به نوعی تناظر یک به یک بین موسیقی و معماری قائل بود؟ آیا جنس مقوله¬های مطرح شده در این دو حوزه امکان مقایسه بین فاکتور¬های مشترک و حتی هم ¬نام آن را مهیا می¬کند؟ برای مثال تا چه حد می¬توان بین مفهوم بافت در موسیقی و بافت در معماری اشتراک قائل شد؟ آیا مقوله¬هایی چون رنگ، سایه روشن، فرم، ریتم، وزن و ... با وجود نام یکسان، می¬توانند در هر دو حوزه از منظری واحد نگریسته شوند؟ و دست آخر این که آیا وجود مفاهیم هم نام، نقطه اشتراک دو عرصه هنری است یا روح مشترک و مفاهیم بنیادی تری چون حس فضا، ابعاد مکانی و یا تناسبات زمان انسانی در این زمینه نقش پررنگ تری ایفا می¬کنند؟
اینها همه گوشه¬ای است از آنچه در طول زمان در باب موسیقی و معماری مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است و در مورد آن، مقاله¬ها و گزارش های زیادی ارائه شده است.
با این همه، نظريه هاي مطرح شده در اين حوزه را به طور كلي به سه دسته مي توان تقسيم كرد:
1- دیدگاه¬های انديشمندان حوزه معماري در باب موسيقي- معماري
2- دیدگاه¬های انديشمندان حوزه موسیقي در باب موسيقي- معماري
3- دیدگاه¬های انديشمندان فاقد تخصص در یکی از اين دو رشته ( منتقدان، جامعه شناسان و... )
در اين بين، كمتر افرادي واجد صلاحيت و تخصص در هر دو زمينه ديده شده¬اند و از بين اين تعداد معدود، باز عده انگشت شماري به اظهار نظر و ارائه تئوري در حيطه پيوند موسيقي و معماري پرداخته¬اند. بنابراين درصد زيادي از دیدگاه¬های مطرح شده از گونه¬اي نگاه يكسويه رنج مي¬برند، چرا كه لازمه تحليل اين دو رشته، داشتن دانش تخصصي در هر دو زمينه است. اما گروهي از صاحب نظران دسته سوم كه اصولا تخصصي در حوزه معماري يا موسيقي نداشته¬اند، كمتر به خطا رفته¬اند. برخي از آنها از مقايسه موازي و ايجاد تناظر يك به يك بين اين دو رشته پرهيز كرده و به گونه¬اي معقول، از بيرون، به اين مقوله پرداخته اند. در اين ميان هستند كساني كه به بررسي تطبيقي تاريخ اين دو هنر پرداخته يا منشاء آفرينش اثر هنري-كه سرچشمه هر دو رشته است- را مورد بررسي قرار داده¬اند. در کتاب معماری و موسیقی نیز کم و بیش چنین دسته بندی¬یی امکان¬پذیر است. نویسندگان آن اثر نیز از جمله موسیقی¬دانان، معماران و یا هنرمندان سایر رشته¬ها بوده¬اند که به اظهار عقاید خود در باب موسیقی و معماری پرداخته¬اند.
از جمله شفاف¬ترین مقاله¬های این کتاب، دیباچه مجموعه به قلم دکتر منصور فلامکی است. ایشان در این یادداشت به گونه¬ای، مسیر کلی و خط سیر نویسندگان کتاب را تعیین و تقریبا چارچوب اثر را مشخص کرده است. چارچوبی که توسط بعضی صاحب¬نظران رعایت شده و عده¬ای دیگر آن را نادیده گرفته¬اند.
وی یادآور می¬شود که : " در امر کنار یکدیگر قرار دادن دو مقوله پر اهمیت موسیقی و معماری، دو هدف اصلی را می¬توانیم دنبال کنیم که چنین خلاصه توانند شد: شناخت بر¬ها و خاستگاه¬ها و مفاهیم مشترک میان این دو مقوله، به منظور دستیابی به عالمی که این دو در آن واقع¬اند و بازشناسی آنچه در عالم معماری و موسیقی می¬توانیم یافت."
[1]
سپس در مطلبی نه صفحه¬ای گزارش گروه ویراستار نقل شده که با ایجازی ستودنی مسیر طی شده، توسط نویسندگان کتاب، در آن کدگذاری شده است. به نقل از این گزارش :" آیا می¬توان پس از شنیدن و به تحلیل کشیدن یک اثر موسیقی، به رمز و راز¬ها و به ایهام¬ها و یا به احساس¬هایی آشنا شد که در طول آن، در لحظاتی خاص، به آن اثر شکل و محتوا، شالوده و مفهوم داده¬اند؟ [...] آیا یک اثر معماری را می¬توان حتی در بهترین شرایط سادگی و مناسب برای تحلیل منطقی، به کمال بازشناخت و به مفاهیم و احساس¬هایی که در آن نهفته دست یافت؟ [...] هنرمند، در لحظه¬های آفرینش و آنجا که با خویشتن خود تنها¬ست و با عالمی از اندیشه و گرایش¬های متعالی درگیر، مجبور به انتخاب است. انتخاب میان صورت¬ها، مصالح¬، حالت¬ها، فاصله¬ها، ... و انتخاب میان تم¬ها، ترکیب¬ها و آهنگ¬ها. "[2]
" موسیقی، به کمک صوت بیان احساس می¬کند و معماری، به کمک ماده. [...] آیا صوت و ماده به تنهایی و بدون دخالت چیز¬هایی دیگر به موسیقی و معماری امکان ابراز احساس می¬دهند؟ [...] آیا می-شود که به صدایی و به قطعه سنگی، بی توجه به اینکه در چه فضایی قرار گرفته، اندیشید و آن را دریافت؟ "[3]
به هر حال در دو یادداشت اول کتاب، پرسش¬هایی مطرح شده است و بر این اساس انتظار می¬رود نویسندگان کتاب نیز در راه پاسخ به آنها و یا روشن¬تر شدن ابهام مساله قدم بردارند.
در ادامه، چند مقاله از مجموعه مورد نظر، به طور مستقیم مورد بررسی قرار می¬گیرد.
مقاله " چگونگي روند آفرينش يك اثر هنري " نوشته غلامحسين نامي
نويسنده اين مقاله به بررسي كيفيت پنهان در پس هر اثر هنري و سير تكامل آفرينش اثر پرداخته است. از دید او:"در جریان تجزیه وتحلیل مراحل مختلف آفرینش و شکل گیری هر اثر هنری، ساختار ذهنیت هنرمند که رابطه مستقیم با نوع فرهنگ ذخیره او دارد؛ از اهمیت زیادی برخوردار است. ذهنیت هر هنرمند دست آورد زمان، ساختار اجتماعی، روان شناسی و ایدئولوژی و سایر عناصر فرهنگی معین است که در کل، شکل و نوع جهان بینی او را آشکار می سازند. بدین لحاظ، هنرمندان راستین، بنا به ذهنیت ها و جهان بینی های متفاوت خود، شیوه های آفرینش متفاوتی را برمی گزینند و از این رو است که، حتی بسیاری از هنرمندانی که¬¬¬، دیدگاه های ایدئولوژیک و فلسفی مشابه دارند و در اهداف هنری و مسایل زیبایی شناسانه مشترک اند، در شیوه های آفرینش هنری، اختلاف چشم گیری دارند. هرگز دو هنرمند را نمی¬توان یافت که جهان را کاملا یکسان دریافت واحساس کنند، و از این رو است که عنصر "اصالت" در آفرینش هنری مطرح می شود.
اندیشه و پندار هنرمند از طریق تصاویر ذهنی او متبلور می شود و ماهیت تصویرهای ذهنی او با چگونگی ادراک و دریافت جهان عینی پیرامون او، پیوندی ناگزیر دارد. بنابراین می توان گفت که نخستین مرحله در شکل گیری و آفرینش یک اثر هنری، مرحله دریافت است؛ که در این مرحله، هنرمند نخستین اندیشه و نمادی را که در هیات اشکال مادی و محسوس ظاهر می شود، دریافت می کند.
دومین مرحله را، مرحله "تحلیل" می نامیم، که در ذهن هنرمند از راه شهود والهام در شکل عینی این اندیشه و نماد، تغییراتی داده وصورتهای خیال به آن می افزاید. و بالاخره سومین مرحله در روند آفرینش یک اثر هنری، مرحله "آفرینش" است که هنرمند سرانجام با بیان مفاهیم صورت های ذهنی خویش، به انتخاب مواد و مصالح و ابزار کار و شیوه مناسب می پردازد و در این راه از تمامی توانایی های تکنیکی و آگاهی های هنری خویش بهره می گیرد.
پس، آفرینش هر اثر هنری، مبتنی بر گذر از سه مرحله است:
1- مرحله دریافت 2- مرحله تحلیل 3- مرحله آفرینش
که در سه راس مثلث آفرینش قرار دارند."[4]
مرحله "دريافت"
از ديدگاه او " اساس تفکر انسانی، دریافت حسی است. دریافت، اندیشه هنرمند را شکل می بخشد، پندارها و آرمان های ذهنی او را پی می ریزد و نیروی تخیل و تصور وی را بارور می سازد. هنرمند از طریق دیدن ، مشاهده کردن، شنیدن و لمس کردن و سایر حواس، با جهان پیرامون خویش ، در پیوندی ناگسستنی قرار می گیرد. و از این رهگذر، به دریافت های حسی بی شماری دست می یابد؛ و هر اندازه این پیوندهای واقعی او با جهان بیرون غنی تر باشند، وسعت فکر و اندیشه اش بیشتر و دامنه تخیلات هنری او گسترده تر خواهد بود.
[...] جریان دریافت حسی ، با تفاوت¬هایی نزد هنرمندان دیگر، چون معمار و مجسمه¬ساز و موسیقی¬دان و شاعر نیز وجود دارد و همگان از طریق حواس چندگانه خویش به دریافت هایی دست می یابند که منشا یا اندیشه ای در بیان مفاهیم ذهنی آن ها می شود.
[...] اندیشه های هنری نزد هنرمندان، در جوامع مختلف بشری، به علت گونه گونی آداب و رسوم یا سنت ها، زبان، مذهب و هر آنچه که فرهنگ ذخیره هنرمند نام می گیرد، متفاوت بوده واز این رو باعث به وجود آمدن ایدئولوژی ها و راه و رسم های مختلف هنری می¬شود."[5]
مرحله " تحليل "
" مرحله تحليل در جريان آفرينش هنري ، زماني آغاز مي شود كه هنرمند بعد از دريافت هاي حسي خويش از جهان پيرامون خود ، به منظور بيان انديشه حسي ، دست به انتخاب شكل هايي نمادين مي زند... در مرحله تحليل ، رؤيا و تخيل نقشي اساسي بر عهده دارند... فانتزي و رؤيا به هنرمند امكان مي دهند تا فراسوي باز سازي ساده طبيعت عمل كند. هگل فيلسوف مشهور آلماني ، روح را منشاء آفرينش زيبايي هاي هنري مي داند و معتقد است كه ، زيبايي هنر از زيبايي طبيعت والاتر است ، زيرا زيبايي هنر ، آفريده روح و باز آفريني زيبايي طبيعت است... اثر هنري زایيده فكر و تعقل نيست ، بلكه نتيجه مستقيم حس است ، حقيقت را بيان نمي كند، بلكه كنايه اي از حقيقت است."
مرحله " آفرينش "
از ديد نگارنده ، در مرحله آفرينش سه عنصر الف- مواد و مصالح ، ب- شيوه يا روش و ج- مباني، تكنيك و تاريخ هنر در بيان نهايي اثر بسيار تاثير گذار هستند." هنرمند همواره در تلاش است تا از رهگذر آفرينش هنر، والا ترين انديشه ها و ژرف ترين پندارهاي ذهني خويش را، در رابطه با جهان كائنات به عرصه بيان كشد و به ديگران انتقال دهد. آشكار است كه زبان هنرمند راستين را كه سعي در كشف حقيقت جهان دارد و به راز و رمز هاي نهفته در جهان دل سپرده است¬، همگان در نيابند و ظاهر بينان و آسان جويان كه با ژرفاي احساس، انديشه و تفكرات او بيگانه اند در ملامت وي سخن گويند."
نویسنده این مقاله، گویی به نوعی مساله اصلی مطرح شده در باب نقاط اشتراک موسیقی و معماری را کنار گذاشته و در عوض بحثی کلی¬تر در مورد فرایند آفرینش اثر و شرایط حاکم بر آن را مطرح کرده است. هرچند نباید فراموش کرد که بحث مطرح شده در این مقاله، بحثی بنیادین و بسیار ریشه¬ای است. لذا به لحاظ ارزشی، این مقاله را باید در زمره مقاله¬های قابل شمول در کلیت هنر دسته بندی کرد، و برای نزدیک شدن به مفاهیم مشترک بین هنرها، شاید جستجو در سرچشمه آفرینش یک اثر هنری بهتر بتواند برخی گوشه¬های نامکشوف این فرایند را روشن تر سازد.