تناسب طلایی
تناسب طلایی
تناسب طلایی یک تقسیم در واحد طول است که شی را به دو قسمت تبدیل می کند به طوری که نسبت بخش کوچکتر به بخش بزرگتر برابر نسبت بخش بزرگتر به کل شی است.
این موضوع حداقل به 300 سال قبل از میلاد برمی گردد وقتی که اقلیدس در کار خود که در مورد عناصر بود آن را شرح داد. علاوه بر این پیروان فلسفه ی فیثاغورث ظاهرا" 500 سال قبل از میلاد در مورد برش طلایی چیزهایی می دانستند.
قدیمی ترین مثال ها در مورد این موضوع اگر چه در نسبت های طبیعی ظاهر می شود مانند شکل شناسی مخروط های چوبی و ستاره ی دریایی. با این حال برش یا نسبت طلایی فکر و گمان بعضی از مردم برای ایجاد نسبت های زیبا تر می باشد. مشاهده شده که نسبت های طلایی حس زیبایی را در درون ما بارور می کنند. مصریان باستان از نسبت های طلایی در ساختن اهرام بزرگ و طراحی حروف تصویری بر روی دیوارها استفاده می کردند.
میانگین طلایی یا در واقع همان نسبت طلایی نسل ها و هم چنین فرهنگ های مختلف را یکی پس از دیگری مجذوب خود کرده است.در دوران جدید علاقه مندی به نسبت های طلایی بیشتر از پیش شده است.به طوری که در دوران رنسانس از این موضوع به طور ممتد در هنر و معماری استفاده می شد. مثلا" از این موضوع در ساخت کلیسای شهر ونیز ایتالیا استفاده شده است که در قرن 16 ساخته شده و استفاده از همین نسبت های طلایی در ساخت این کلیسا باعث شده است که پهنایی متناسب با طول را در این بنا ایجاد کند.
نسبت های طلایی در طبیعت
یکی از تماشایی ترین نمونه های سری فیبوناچی در طبیعت ، بخش مرکزی گل آفتابگردان است. دانشمندان مارپیچ های موجود در بخش مرکزی گل آفتابگردان را مطالعه کردند. در این بین دو سری مارپیچ پیدا شد ؛ یکی در جهت ساعتگرد که عموما کوتاه ترند. این مجموعه شامل 21 بازو می باشد. سری دیگری پادساعتگرد و بلند هستند که شامل 34 بازو می باشد. شگفت انگیزی این دو گروه در این است که این دو سری به صورت شگفت انگیزی به هم متصل شده اند. و دیگر شگفتی در نسبت طلایی بین عددهای یاد شده است.
این نسبت ها (صرف نظر از عدد آنها ) در آناناس ، میوه درخت کاج و ... مشاهده شده است.
"فیلوتاکسیس" (phyllotaxis) علمی است که به مطالعه مکان قرارگیری برگ ها بر روی ساقه می پردازد.
تناسبات رعایت شده در رویش برگ گیاهان باعث می شود که نورگیری گیاه به حداکثر برسد و از طرفی دیگر ، آب باران از طریق این برگ ها به سمت ساقه متمایل می شود و بوسیله ساقه به کلیه ریشه ها که در جهات مختلف گسترده شده اند به طور متناسب تقسیم می شود.
برخی چیدمان های متداول درختان منطبق بر سری فیبوناچی :
1:2 نارون ، کاهو ، لیمو
1:3 چنار ، فندق ، شاه توت
2:5 سیب ، گیلاس ، بلوط ، راج ، آلو
3:8 رز ، گلابی ، صنوبر(سپیدار) ، بید:
3. در انگشتان انسان نیز می توان نسبت طلایی را مشاهده کرد. بزرگ ترین استخوان هر یک از انگشتان با استخوان میانی نسبت طلایی دارد. همین رابطه بین استخوان میانی و استخوان کوچک وجود دارد.
نسبت طلایی در جهان هستی
1.حلقه های کاسینی یکی از زیباترین تناسبات طلایی در منظومه ماست. که در آن دو نسبت طلایی دیده می شود.
2 . ونوس و زمین نیز به گونه ای جالب این نسبت را یادآور می شوند. در 8 سال زمینی که برابر با 13 سال ونوسی است ، 5 بار مقارنه زمین و ونوس رخ می دهند که این سه ، سه عدد متوالی سری فیبوناچی هستند.
3 . زمین با عطارد نیز رابطه ای شگفت انگیز دارد. عطارد هر 87.968 روز زمینی یک بار به دور خورشید می گردد؛ و هر 115.88 روز یک بار با زمین به نزدیک ترین فاصله می رسد.بنابراین حاصل تقسیم 11588/365.24 برابر است با تعداد مقارنه در یک سال . که در 7 سال این تعداد به 22 مقارنه می رسد که بسیار به اعداد سری فیبوناچی نزدیک است.
نسبت طلایی در اسلام
مسلمانان اجازه نداشتند از تصویر مخلوقات و جانداران در مساجد استفاده کنند. به همین دلیل تصمیم گرفتند ریاضیات را از نو دسته بندی کنند تا راهی برای تزیین مکان پرستش خود بیابند. سری فیبوناچی به صورت وسیع در دکوراسیون اسلامی دیده می شود. به طوری که می توان آن را پایه و اساس هندسه اسلامی دانست.
تربت خانه,گنبد سلطانیه,زنجان
نسبت طلایی و سلامت
ایده آل ترین تناسب در صورت ، نسبت طلایی موجود بین طول و عرض مستطیلی است که به صورت محیط می شود. هرگونه انحراف در این تناسب ، نشانه عدم سلامتی کامل است.
افرادی که صورتی کشیده تر دارند ، عموما دارای مشکل تنفسی هستند؛ مطالعات انجام شده بیانگر این مطلب است که افرادی که صورتی کشده دارند دارای حفره های سینوسی باریکی هستند بنابراین مجبورند در هنگام فعالیت از راه دهان تنفس کنند. البته امروز این مشکل بوسیله دستگاه های ارتودنسی برطرف شده است.
افرادی که صورتی گرد دارند ، مشکلات فکی دارند؛ رشد نامتناسب فک در این افراد موجب اعمال فشار اضافی به مفاصل فک این افراد می شود. بیشتر افراد این گروه از سردرد رنج می برند زیرا قرارگیری نامناسب فک ، موجب می شود که از رسیدن خون به مغز تا حدودی جلوگیری کند. این مشکل نیز بوسیله ارتودنسی قابل درمان است.
هدف تمام تئوری های تناسبات ، ایجاد یک مفهوم منظم و هارمونیک در بین اجزا یک ساختار بصری است و بر طبق نظریه اقلیدس ، نسبت نشان دهنده شباهت های کمی دو چیز مشابه است ، در حالی که تناسب به معنی تساوی نسبت هاست. بنابر این اساس هر سیستم نظم دهنده ، نسبتی ویژه و دائمی است که از یک نسبت به نسبت دیگر منتقل می شود. بنابراین هر سیستم نظم دهنده ، یک سری از روابط یکپارچه و مشاهبه را بین قسمت های یک ساختمان نسبت به هم و نسبت به کل بنا برقرار می کند. احتمالا این روابط به راحتی توسط یک ناظر بی دقت درک نمی شوند ، اما می توان نظم دیداری موجود در آن ها را با تکرار یک سری از تجربیات حس کرد، پذیرفت و شناخت . پس از طی یک دوره زمانی ، ما باید بتوانیم کل را در جزء و جزء را در کل تشخیص داده و ببینیم.
تعیین ارتفاع اتاق ها
پالادیو ، همچنین چندین روش را برای تعیین ارتفاع مناسب یک اتاق که متناسب با عرض و طول آن باشد ، ارایه داد . ارتفاع اتاقی با سقف مسطح باشد برابر عرض آن باشد . ارتفاع اتاق های مربعی با سقف قوسی شکل باید به اندازه یک تا سه برابر بیشتر از عرض آن باشد. پالادیو برای تعیین ارتفاع بقیه اتاق ها از تئوری واسطه فیثاغورث استفاده می کرد . بر طبق این تئوری ، سه نوع واسطه وجود دارد : حسابی ، هندسی و هماهنگ
در هر مورد ، اندازه واسطه b که مقداری بین دو حد عرض a و طول c دارد ، همان ارتفاع اتاق محسوب می شود.
" زیبایی ، از فرم و انطباق آن با تک تک اجزاء ، و تک تک اجزاء با هم و در نهایت همه اجزا با کل ناشی می شود. زمانی یک ساختار می تواند کامل و یکپارچه به نظر آید که در آن ، همه اجزاء بر هم منطبق باشند ، و همه آنها برای تشکیل چیزی که فرم می نامیم موردنیاز و ضروری باشند. "
آندره پالادیو ، چهار کتاب درباره معماری ، کتاب اول ، فصل اول.
تناسبات انسانی
اندام سنجی به معنی سنجش اندازه ها و نسبت های بدن انسان است . معماران دوره رنسانس ، وجود تناسبات را تأییدی بر این نکته می دانستند که نسبت های ریاضی ، نشان دهنده وجود هماهنگی در جهان هستند ، در حالی که روش های تناسب دهنده اندام ها نه سمبولیک و نه انتزاعی هستند بلکه نسبت هایی کاربردی می باشند. آنها بر این نظریه تأکید می کنند که فرم ها و قضاهای معماری ، دربرگیرنده بدن انسان هستند و بنابراین اندازه آنها بر اساس ابعاد جسم انسان تعیین می شود.
ایرادی که در روش تنظیم تناسب بر اساس اندام سنجی وجود دارد ، ماهیت اطلاعات موردنیاز آن است . برای مثال : ابعادی که در این جا بر حسب میلیمتر بیان شده ، مقادیری متوسط و معیاری کلی هستند و برای هر شخص خاص ، باید کمی آن ها را تغییر داد . همیشه باید با ابعاد متوسط با احتیاط برخورد کرد زیرا مقدار متداول آنها بر حسب زن یا مرد بودن ، سن و گروه نژادی از یک نفر به نفر دیگر متفاوت خواهد بود.
ابعاد و تناسبات بدن ما بر تناسبات اشیایی که مورد استفاده ما قرار می گیرند ، بر فاصله و ارتفاع چیزهایی که دستمان باید به آنها برسد ، بر ابعاد لوازمی که برای نشستن ، کار کردن ، غذا خوردن و استراحت کردن مورد استفاده قرار می دهیم و تأثیر می گذارند . بین ابعاد ساختاری بدن ما و ابعاد چیزهایی مثل یک قفسه ، نشستن بر روی یک میز ، راه رفتن روی پله ها و یا برخوردهایی که با بقیه آدم ها داریم، به کار می بریم . این ها ابعادی کاربردی هستند و بر حسب ماهیت فعالیت هایی که انجام می دهیم یا در شرایط اجتماعی مختلف ، متفاوت خواهند بود.
زمینه ای خاص که در رابطه با فاکتورهای انسانی توسعه پیدا کرده ، عملی کاربردی به نام ارگونومی است که منطبق کننده طراحی وسایل سیستم ها و محیط با ظرفیت ها و نیاز های فیزیولوژیکی و روان شناختی آدم هاست.
ابعاد بدن انسان ، علاوه بر عناصر استفاده شده در ساختمان ، بر روی حجم فضاهایی که برای حرکت ، فعالیت و استراحت مورد ساز ما هستند نیز ، تأثیر می گذارد . تناسب بین فرم ، ابعاد فضا و ابعاد بدن ما می تواند برای حالت هایی که فرد بدون حرکت ایستاده مطرح باشد : شخصی که بر روی یک صندلی نشسته ، یا به یک نرده تکیه داده ، یا کسی که در یک فضای دنج دراز کشیده است. همچنین این تناسب می تواند در حالتی پویا مطرح شود مثل وقتی که ما وارد لابی یک ساختمان می شویم یا بر روی راه پله ها حرکت می کنیم و یا از اتاق ها و راهرو های یک ساختمان عبور می کنیم . سومین نوع تناسب ، تعیین کننده فضاهای موردنیاز برای حفظ فواصل بین آدم ها در مکان های عمومی یا یک گردهمایی و مشخص کننده فضاهای شخصی آدم هاست.
مقیاس
تناسب ، به سری منظمی از نسبت های ریاضی در بین ابعاد یک فرم یا فضا گفته می شود ، در حالی که مقیاس به چگونگی برداشت و حدسیات ما درباره اندازه یک چیز در رابطه با چیزی دیگر اشاره می کند . بنابراین در مورد مقیاس ، ما همیشه یک چیز را با چیز دیگر مقایسه می کنیم .
از مقایسه چیزی مثل یک شی یا فضا با چیزهای دیگر ، می توان به یک واحد مورد قبول یا استاندارد برای اندازه گیری دسترسی پیدا کرد. برای مثال ما می توانیم بگوییم یک میز بر طبق واحد استاندارد اندازه گیری امریکایی ، 3 فوت پهنا و 6 فوت درازا و 29 اینچ ارتفاع دارد ؛ و یا با استفاده از سیستم متریک بین المللی میتوان گفت که همان میز 914 میلی متر پهنا ، 1829 میلی متر درازا و 737 میلی متر ارتفاع دارد . ابعاد فیزیکی میز هیچ گونه تغییری نکرده ، فقط سیستم مورد استفاده در محاسبه اندازه ها فرق کرده است.